
خب!… خیلی چیزها خندهدار است اما به آنها نمیخندیم… مثلاً اینکه حکومت اسلامی به لاهه شکایت برده که بازگشت تحریمهای آمریکا، ناقض معاهدهی دوستی میان ایران و آمریکاست، خندهدار نیست؟! این معاهدهای بود که سال ۱۳۳۴ میان پادشاهی ایران و ایالات متحده بسته شده بود و آقایان و
خانمهایی که امروز حاکماند چنین پیمانی را مصداق وابستگی و خیانتپیشگی هیأت حاکمه میدانستند و برای جبران، هر چه نفرت و جفتک در چنته داشتند در چهار دههی اخیر به سوی نمادهای آمریکایی پرتاب کردهاند. این همه آدم را گرفتند و در خیابان زدند که شما آمریکایی هستید؛ فعال مدنی را زدند که تو با دولت متخاصم آمریکا ارتباط داری؛ وکیل شجاع را در بند کردند که تو در خط آمریکای جهانخواری! حالا اینکه به شیطان بزرگ میگویند، ما با هم دوستیم، بیا ما را نزن، با مزه نیست!؟ در واقع سوالم این است که التماس دیپلماتیک باید چه شکلی باشد!؟
اجازه دهید تصور کنم که جواد آقا با گردنی کج و بغضی در گلو مقابل نمایندگان آمریکا در دیوان لاهه ظاهر شده تا بلکه عمق احساسات نهفته در این «شکایت حقوقی» را نشان داده باشد! جواد آقا از اول که این طور نبود! زمانی شیر بود و میغرید و برای اینکه وزیر خارجه شود یادآوری میکرد که فرق ما با جمهوری اسلامی پاکستان، در همین آمریکاستیزی ماست! حالا امیدوار است اگر نمایندگان آمریکا قبول نمیکنند و زیر بار این بغض عاشقانه نمیروند، دستکم قضات دیوان دلشان به رحم آید و کاری بکنند! اما حال ایشان بهتر از رییسش نیست که میگوید مردم معترض در پاسارگاد مسبب خروج آمریکا از برجاماند! لابد حسن آقا هم فکر میکند ما که دوست بودیم و میان ما و آمریکا رشتههای مودت استوار بود!… لابد فرزندان بیدار کوروش چشم نداشتند ببینند که دوستیهای «طاغوتی» میتوانند با چند «یا علی» اعاده شوند.
برگرفته از تلگرام نویسنده/نقطه