ایران، عربستان و سوریه نیست، ایران یک ارتش چند میلیونی را پشت سر خود، اما میان کشورهای دموکراتیک دارد. ارتشی که چهل سال است برای افشا، محکومیت و احقاق حقوق مردم زیر ستم ایران فعالیت کرده است. نباید بیش از این به چند هزار نفوذی و لابیچی جمهوری اسلامی بها داد.
شکل و درونمایههای مبارزات مردم علیه حکومتهای دیکتاتوری در طول چند دهه گذشته تفاوت کرده است. شاید بتوان گفت که؛ دیگر با انقلابهای کف خیابان رژیمها سرنگون نمیشوند. دلایل این دگرگونی هم متعدد است. منطقهی خاورمیانه به دنیا چهرهای بسیار متفاوت و مخدوش نشان داده و بیاعتمادی و ناباوری را در اروپاییان دامن زده است. قدرتهای بزرگ دیگر چون سابق «بزرگ» نیستند. تاخت و تازهای ترکیه را ببینیم! از اروپاییها بیشتر تعیین استراتژی منطقهای میکند. تعداد گروه ها وسازمانهای مسلح چریکی و تروریستی از حساب دررفته است. فروش سلاح به دیوانگان خرافهپرست و تندروهای مذهبی در حجم و مقیاس بسیار بالایی صورت میگیرد. شقاوت در برابر دوربینهای فیلمبرداری سلاخهای بعث و القاعده و داعش، روزمرگی شده است. چشم دنیا به خفه شدن روزانهی پناهجویان درآبهای نزدیک مرزهای اروپا عادت کرده است. دنیای مجازی خبررسانی را دگرگون کرده و طرفهای درگیر از آن بهره میبرند.
اما، همهی اینها توجیه و دلیلی برای این نیست که جمهوری اسلامی، ایران را تا نابودی مطلق صاحب باشد.
به کجا می رویم
برای اینکه ایران دچار شرایط «سوریه» نشود ملت ایران بهای بسیار سنگینی پرداخت و هنوز هم دارد می پردازد. هیچ فرض مسلم و تئوری سیاسی اثبات شدهای وجود نداشت وهنوز هم ندارد که با کشیده شدن ایران به درون شورشها و ناآرامیهای مردمی، جمهوری اسلامی بتواند/بخواهد ایران را دچار شرایط سوریه بکند. این احتمال، با این وصف از یک فاجعهی بزرگ و هولناک میگفت. نقالهای این داستان ترسناک هم کسی جز خود حکومتیها و اصلاح طلبان نبودند. اما کارکرد داشت؛ مردم را با امید به پای صندوق های رای کشاند. مردم ایران که سخت از سوی حاکمان سرکوب میشوند شبها به خانههایشان خزیدند و فرزندان خود را در آغوش گرفتند. با کابوس اینکه چه برسر او آید تا صبح را سپری کردند. صاحبان ثروت و قدرت نیز به این اندیشیدند چه کنند تا کشور با ثبات بماند و اگر هم نا آرام شد، به کدام کشور بگریزند و سرمایههایشان را چگونه خارج کنند. حکومت، در این میان به زد وبندهای خود با اروپا و «اوباما» پرداخت و دندان هایش را تیز تر کرد. این شد که اینجاییم.
امروز برای توجیه اوضاع نابسامان و بهم ریخته کشور گروهی سَری بنام «ترامپ» را یافتهاند و هرچه کاسه و کوزه هست میخواهند بر آن بشکنند. ولی، حقیقت این است که تحریمها و تلافیکاریهای دولت فعلی آمریکا، تنها روند رفتن ایران به سوی بن بست را سریعتر ساخته است. رژیم اسلامی ایران راهیِ بنبست بود. آنچنان تاریخچهی پر فساد، آکنده از جنایت، مسموم از سیاستهای تحجری و مشوش از چهرههای سیاسی ماجراجو داشت و دارد که هیچ آیندهی روشنی برای مردم ایران در افق دیده نمیشود. وضعیت اسفناک جمهوری اسلامی، توجیه دیگری بجز همین شانتاژها و تحریفهای سخنرانی اخیر ولی فقیه را صدای دفاع از خود نمی بیند. داخل کشور سراسر فساد و تبعیض و جنایت، خارج از کشور، خرابی و ویرانی و ترور، اینها دست آوردهای رژیم ایران است.
ایران، لاجرم بسوی گسترش اعتراضات مردمی و اعتصابات پیش میرود. صدای آزادیخواهی و حق برخورداری از دموکراسی اکنون باید مدتی زیر سایهی سنگین شکایات مردم از شرایط «اقتصادی» قرار گیرد و میگیرد و این امری غیرطبیعی هم نیست. آنچیزی که مال «خر» بود، امروز گلوی شاگردان و پیروان آن خر بزرگ را می فشارد. اعتصابات و تظاهرات صنفهای مختلف برای بازگویی دردهای اجتماعی و شرایط طاقت فرسایی که متوجه طبقهی متوسط و فقیر جامعه است بسیار و به زودی دیده خواهند شد. ابدا هم جای شکایه و خرده نیست که کارگرانی که جان و گلویشان دم تیغ بیرحم امنیتیهای رژیم است در کنار شعارهای بر حقشان بنویسند: «جانم فدای رهبر!» زیرا این تنها دستاویز بازی کردن با احساسات امنیتیها و پنهان شدن پشت تزویر رنگارنگ این رژیم مکار و رهبراش است.
صفهای مبارزه متحدتر میشوند
در روزها و هفتههای آینده شاهد خواهیم بود که سازمانها و احزاب و تشکلهایی، سرانجام، درحمایت از اعتصابها و تحصنهای کارگران وکارمندان ایران دست به بیانیه خواهند برد. و بویژه این امر در خارج از کشور، فالی بس نیک و مبارک است. جای خرسندی است که دیگر این کار را اتلاف انرژی نمیدانند و از برچسبهایش هم نمیترسند. هرکس در این مهم پیشدستی کرد، دست او درد نکند وهر کس زودتر بجنبد، بازهم دست مریزاد. اما، اینها کافی نیست. زیرا رژیم آخوندی همچون حیوانی زخمی و در کنجی گیرافتاده عمل خواهد کرد. از یک سو بر سر میز مذاکره با آمریکاییها خواهد نشست و از یک سو به سرکوب داخل و با روشهای جدیدی دست خواهد زد. اینکه دقیقا رژیم چه میکند اکنون قابل پیش بینی نیست اما دیگر چون زمان جنبش سبز و دیماه سال گذشته، تنها سرکوب خیابانی نخواهد کرد.
از جنس واقعهی دردناکی که در اهواز روی داد را باید بیشتر منتظر باشیم. به بهانههای مختلف افرادی که میتوانند در این میانه تاثیرگذار باشند و احتمال دارد به صف مردم بپیوندند دستگیر شده و روانه زندان خواهند شد. بهانهها و خدعههای رژیم آیتاللهها بسیار است. آخریناش این بوده است که «چرا در کمک به زلزله زدگان صاحبخرج شدهای و اعتبار پیدا کردهای!» کارشکنی از تمام جهات از سوی رژیم دیده خواهد شد. قطع آب و برق، بهم ریختن ترافیک، ایجاد جدال بر سر کم آبی، نا امن کردن مدارس و جاهاییکه احساسات مردم گرفتار است. پخش اخبار ترسناک و ایجاد نگرانی هم برای این رژیم کار راحتی است. از این روشها باید در مقابله با اعتراضات مردمی استفاده کند تا هم مردم را ناامید سازد وهم به طرفین دور میز مذاکره فشار آورد. جمهوری اسلامی در عراق و سوریه و یمن و لبنان، ایجاد آشفتگی در زندگی روزمره انسان ها را تجربه کرد و دید کار می کند. این رژیم از جنس دیکتاتورهای پینوشه، مائو و محمدرضا شاه نیست که اسلوب بهم نریختهی کشور و مردم برایش غنیمت و مثبت باشد؛ برعکس، بی هیچ غیرتی و در کمال وقاحت همهی خرابیها را خود «میسازد» و بر دوش مردم میگذارد. زیرا، دیگرنمی تواند همزمان سر میز مذاکره باشد و بطورعلنی مردم را در خیابانها سرکوب نماید.
ما
بزودی دیگر در شرایط امروز نیستیم و بلکه با شرایط تازه ای روبرو می شویم. اعتصابات و تظاهرات مردم برای فشار از داخل به رژیم اوج و وسعت خواهند یافت. مبارزه با گستردگی اعتصابات کارگری و صنفی هرگز برای هیچ حکومتی کار راحتی نیست. حتی این حکومت شرور و پر مکر نیز نخواهد توانست راهحل کم هزینه و بی ریسک را برگزیند. اما ایرانیان خارج از کشور دیگر فرصتی از این بهتر برای فشردن گلوی جمهوری اسلامی نخواهند یافت. زیرا این بار، زمین بازی جمهوری اسلامی در خارج از کشور است. همهی اجناس معاملهاش در خارج از کشور خریدار دارد. از آمریکا گرفته تا کشورهای خاورمیانه و اروپا نمی توانند دیگر با این رژیم بر سر میز سازش «اوبامایی» بنشینند. آنجاست که سطح «فعالیت» منسجم و یکپارچه ایرانیان خارج کشور بسیار تاثیرگذار است.
باید به یاد دوران جنبش سبز بیافتیم. و از آن پر شکوهتر را نقش و رقم بزنیم. نه تنها سفارتخانه های جمهوری اسلامی، بلکه هر سازمان و رسانهای غربی که منافع مردم ایران را نادیده بگیرد باید هدف اقدامات و سازوکار ما باشد. آرامشی را در کشورهایی که ایرانی زندگی می کند نباید مشاهده کرد. نخبههای ایرانی، باید در صف اول دفاع از آزادی ایران ازاین گروگانگیری چهل ساله باشند. سازمانهای سیاسی، احزاب، رسانهها، دیپلماتهای ایرانی باید صدای مردم ایران شوند. باید به جهان نشان داد ایران، عربستان و سوریه نیست، ایران یک ارتش چند میلیونی را پشت سر خود، اما میان کشورهای دموکراتیک دارد. ارتشی که چهل سال است برای افشا، محکومیت و احقاق حقوق مردم زیر ستم ایران فعالیت کرده است. نباید بیش از این به چند هزار نفوذی و لابیچی جمهوری اسلامی بها داد. اینها در برابر نگاههای خشم مردم، آب می شوند.
ازهم اکنون باید آماده شد:
– اگر خواهان عدم دخالت نظامی بیگانه در کشور هستی، باید آماده باشیم!
– اگر فعال حقوق زنان هستی، باید همرزم باشیم!
– اگر در زمینههای فرهنگی فعالیت میکردهای، باید اکنون همصدا گردیم!
– اگر در پارلمانهای اروپا جای گرفتهای، باید بسیار تلاش کنیم!
– اگر در احزاب مردمان و اتنیکهای ایران فعال هستی، باید موقعیت را درک کنیم!
– اگر مقام و موقعیتی داری، باید از نفوذ شبکههای محیط ات بهره ببریم!
– اگر صاحب رسانه هستی، باید گوشها وچشمهایمان را به ایران بدوزیم!
– اگر ناامید بودهای، اکنون برای ریختن آبشاری بر آتش این رژیم اهریمنی باید برخیزیم!
– اگر فروپاشی قدرت این رژیم در برابر قدرت مردم، تو را به آرمان سیاسیات نزدیک میکند، باید همصدا شویم!
زیرا نمی خواهیم که ایران دچار بلایای یمن و سوریه بشود. زیرا نمی خواهیم همقدمِ این بی تفاوتی زشتِ «دنیا»، در برابر جنایاتی که بر مردم سوریه رفت، شاهد شرایط سکوت در برابرنابودی کشورمان باشیم. زیرا در زیر چتر قانون می توان بلندترین فریادها را کشید! و خواهان حقوق انسانی ایرانیان شد. این بار، فریاد «اوباما اوباما! یا با اونا یا با ما»، بی اثر و بدون پژواک نخواهد ماند.
مقاله/نقطه
نهم اکتبر ۲۰۱۸