جای کاریکاتوری از مانا خالیست.
تحریمهای تازه آمریکا از روز دوشنبه راهی بازارهای جهان شدند. از بزرگترین تا کوچکترین مراودات تجاری کشورهای جهان با ایران زیر سایهی این تحریمها در اضطراب بسر میبرند. جمهوری اسلامی نیز تهدید میکند که این تحریمهای «ظالمانه و غیرعادلانه» را دور خواهد زد. جمهوری اسلامی بیشترین امید را به آن بسته بود تا نارضایتی جهان را از این تحریمها بدنبال داشته باشد؛ قیمت مواد سوختی که افزایش شدید آنها را همه منتظر بودند، اما آن نیز دیده نشد. این تحریمها همچنین خوب نشان میدهند – یا در جایگاه آزمایش هستند – که قدرت و تاثیر دلار در اقتصاد جهان چقدر است. از اجرای این تحریمها چه میتوان فهمید؟
ایران و عراق شیعه
در طول زمانیکه تحریمهای آمریکا علیه ایران به اجرا درآمدند نگاه منتقدان به این تحریمها دارای چند جهت بوده است. با خروج از برجام، دونالد ترامپ نشان داد او سر ناسازگاری با حاکمان جمهوریاسلامی را دارد و میخواهد چوب لای چرخ حکومت ملایان بگذارد. امروز میبینیم که او میخواهد ارابهی ملایان را سرنگون سازد. او بسیار مصمم و محکمتر از آنچه برای کرهشمالی در نظر دارد با ایران برخورد میکند. سایت گویا مقالهای را از توماس فریدمن به فارسی برگردانده است. این مقاله در نیویورک تایمز به چاپ رسیده است. فریدمن بیآنکه این شهامت را داشته باشد که به نقد محکم سیاستهای ترامپ بپردازد و یا نتایج سیاستهای او را پیشبینی کند نظر بر این دارد که« آمریکای اوباما» به قدرت ایران در منطقه برای کنترل بحرانها و مشکلات جهان اسلام دلبسته بود اما «آمریکای ترامپ» به نقش عربستان در این بازی امیدوار است و روی آن سرمایهگذاری میکند. فریدمن اما از زاویه منحرفی به مسئله نگاه میکند. بد نیست به عقب برگردیم و نگاهی، به آنچه که با نام جمهوری اسلامی در منطقه، با ذهن حرکت میکند، داشته باشیم.
پس از حملهی تروریستی به برجهای تجاری در نیویورک، موسوم به حملهی ۱۱ سپتامبر، رییس جمهور وقت آمریکا، جرج دبلیو بوش، انگشت اتهام را بسوی چند کشور گرفت که آنها را اجزای «محور شرارت» نامید و ایران یکی از این سه کشور بود. آنروز آمریکاییها با اینکه بیش از یک دهه با امروز فاصله داشتند اما به جای ایران به سراغ القاعده در افغانستان و صدام حسین در عراق رفتند و هر دو نیرو را تار و مار نمودند. اینکه آیا باید آنموقع به ایران نیز حمله میشد یا نه در همانزمان بسیار موضوع بحث بود. در آمریکا، جناح قدرت و حکومت که طرفدار عملیات نظامی در عراق و افغانستان بود شرایط را برای سرنگونی رژیم جمهوریاسلامی از راه دخالت نظامی مناسب ندید. از جمله گمانهزنیها در مورد این سیاست آمریکا این بود که باور داشتند مردم ایران رژیم را کنار خواهند زد. این باور بر این تز شکل گرفته بود که با قرارگرفتن نیروهای آمریکا در دو سوی مرزهای ایران، رژیم از سیاستهای خشن خود در داخل و خارج دست بر میدارد و مردم فرجههای زیادی خواهند یافت تا قیام کنند. اما اینطور نشد. جمهوری اسلامی به عراق و بین شیعیان این کشور نفوذ کرد و همسو با عملیات انتحاری نیروهای سنی افراطی و بازماندگان حزب بعث، کار را بر آمریکا و متحدان داخلیاش در عراق سخت نمود. حاصل مقابلهی با آمریکا بیش از همه در کجا دیده شد؟ مردانی که شیر مادران عراقی را نوشیده و در آغوش آنها رشد کرده بودند با شدت و حرارت، بیش از ۱۳ سال انفجارات انتحاری وحشتناکی را بر هموطنان خود روا داشتند و تا توانستند عراقی کشتند و مجروح بر جای گذاشتند. عراق، قلب مبارزات اسلام با آمریکا و غرب شد و میدان معرکهگیری مناسبی برای جمهوری اسلامی گشت. جبههای ساخته شد که در آن باید خون مسلمانان بر زمین میریخت تا همان نفرت و کینهای که از میان خون فلسطینیان بر علیه اسراییلیان جوانه میزد از میان خون عراقیها بر علیه آمریکا فوران نماید. طبعا در این شرایط نیز سالها فریاد مخالفان آمریکا آنقدر رسا و بلند بود که گوش را کر میکرد و چشم را از خواندن تار میساخت: ایران و عراق قربانی و طالبان و القاعده فرزندان حرامزاده سیاستهای «استکباری» آمریکا بودند. مقصر همچنان «امپریالیسم» بود.
در چنین دورانی، در ایران، که از زمان انقلاب اسلامی، مهد رشد شاخهی جدیدی از افراطگرایی و خرافات اسلامی بود و با آن توانست جهان اسلام را بهم بریزد، حرکت نوین و قابل تاملی دیده شد بنام «جنبش سبز ایرانیان»، که خواهان حکومتی دور از عداوت با غرب و فارغ از پیوند با مسلمانان افراطی در لبنان و فلسطین و عراق بود. این جنبش بسیار رَِشنال یا واقعبین بود و میدانست آرزوهای انقلابیون، ایران را به ناکجاآباد قرن حاضر خواهد برد. اما این جنبش که عمر بسیار کوتاهی هم داشت، علیرغم سرکوب وحشیانه از سوی رژیم، از همه طرف مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفت. هم از سوی «رهبران صوری» خود در داخل، هم از سوی گروهی از ایرانیان خارج از کشور و بدتر از همه اینکه از سوی رییس جمهور وقت آمریکا، باراک اوباما، کاملا تو دهنی خورد و شاهد تمایل دولت اوباما برای تعامل و سازش با یکی از سیاهکارترین دولتهای تاریخ معاصر ایران یعنی دولت محمود احمدینژاد ماند. اما بعدها گفته شد همین جنبش، جانمایه و جوهر پویای شورشهای مردم کشورهای مسلمان موسوم به «بهارعربی» شد.
اگر دیدگاه فریدمن درست باشد، باید گفت اوباما هیچ از تاریخ تشیع، جایگاه تشیع در تاریخ اسلام، شکافهای عمیق عقیدتی بین اسلام شیعه و اسلام سنی نمیدانسته که گمان کرده است میتواند از یک کشور شیعه که نفوذ در عراق و لبنان دارد «ناظمی» برای جهان اسلام بیافریند. اما اوباما آنقدر پرت از ماجرا نبود و این هم سیاست اوباما نبود. سیاست او چه بود، خارج از بحث این یادداشت است.
امروز آمریکا مصمم است
اما امروز رییسجمهوری از جنس اوباما در کاخ سفید نیست. ترامپ مصمم و یکدنده است. دو نیروی سرکش در مقابل هم ایستاده اند. آمریکا، بیش از اینکه سادهلوحانه و آنطور که فریدمن مینویسد بخواهد باور به «اسلام سعودی» و یا دیپلماسی سعودیها برای بازگرداندن آرامش به خاورمیانه داشته باشد، باور به ایران دارد که از شر جمهوری اسلامی باید راحت شود تا منطقه نیز راحت شود. نگاه فریدمن بیشتر به نگاه اروپاییها نزدیک است؛ ترامپ را دوست «آدم بدتر»، عربستان میدانند و میخواهند اروپا دوست «آدم بد»، ایران بماند.
ترامپ در نطقهای انتخاباتیاش به صراحت گفت که از ورود اسلام افراطی به آمریکا باید جلوگیری کرد. او خواست که صدای بخشی از مردم آمریکا باشد که از دست دشمنیهای «اسلام» به جان آمدهاند اما نمیتوانند صدایشان را بلند کنند زیرا آن کشور با تمام ابهتاش دارای نظم و سیستم پایبندی به پرسنیپها و ارزشها است. «وحشیگونه» نمیتواند پرچم و نمادهای کشورهای دیگر را به آتش بکشد و هویت مردم کشوری را مورد توهین قرار دهد. نمیتواند جلوی ورود آقازادههای کتشلواری و قسمخوردهی نابودی آمریکا را بگیرد. نمیتواند به انواع حیل به جلسات لابیها و سفرهی ابوالفضل ایرانیها مشتی لباسشخصی سرکوبی بفرستد. نمیتواند به جرم همکاری با رژیم آدمکش آیتاللهها در ایران دانشجوهای ایرانی دانشگاههایش را دستگیر کند و به اعترافخانهها بفرستد. نمیتواند جلوی ورود آدم بیسروپا و قبیحی چون احمدینژاد را به نهاد و دانشگاههای کشورش بگیرد. نمیتواند جلوی کتشلواریهای خوشبو و ریش تراشیدهای را که یک مشت تئوری و «دکترین» آبکی و مالیخولیایی را به «نئولیبرال»ها نسبت میدهند بگیرد. این مشکلات را آمریکا با عربستان ندارد!
اگر از بالا تا پایین این خطوط را بنگریم میبینم عجب آمریکا دوستداشتنی بود. این آمریکای اوباما بود! خوب بود، نه؟ اما، امروز این آمریکا مصمم است که این حریف پررو و وحشی را که به هیچ، هیچ قانونی پایبند نیست و به هیچ پرنسیپی احترام نمیگذارد و تازه چکمههای نظامیهایش را در یمن و سوریه نیز به نمایش میگذارد سرجایش بنشاند. با اینکه ایرانی هستیم و باید بمانیم، اما بُخار وطندوستی نباید جلوی چشمان ما را بگیرد و نتوانیم قدرتها و ضعفها و شرارتهای جمهوری اسلامی را با همتای قدرتاش در منطقه، عربستان یکی کنیم. تازه، این نکته ثبت تاریخ زندهی دوران ماست که این ایران بود که پس از انقلاب اسلامی به صراحت و قباحت گفت میخواهد زیرآب همهی کشورهای اسلامی منطقه را بزند و در این راستا از هیچ تلاشی هم تا به امروز فروگذاری نکرده است. عربستان، چهل سال پیش قصد مقابله و دشمنی با ایران انقلابی را نداشت و سیاستهای معقولی را در برابر ملاها و انقلابیون برگزید.
تحریمها باید تمیز دهند
ظریف میگوید تحریمهای یک جنگ روانی هستند و آمریکا بزودی شکستخورده سر جایش مینشیند. جهانگیری میگوید نمیتوانم «دروغ» بگویم و تحریمها را بی نتیجه بدانم. روحانی میگوید «اگر» مردم بیاستند ما هم ایستاده ایم. دلار آتش میزنند و این جنگ «اقتصادی»را میخواهند برنده باشند و بمانند. جمعی از هنرمندان در بزرگنمایی اثر تحریمها هم به در و هم به تخته میزنند و از آنها شکوه میکنند. ترامپ به ترکیه معافیت از تحریم مواد سوختی زمستان سرد ترکیه را میدهد، مواد دارویی و ضروری را گویا از تحریمها دور نگاه داشته است. همهی اینها همان «هیاهویی» است که روحانی میگوید؟!
تحریمها اگر شکست بخورند، باید نگران بود. اما کار میکنند. آخرین موضوع در رابطهی با نگاه کسانی چون فریدمن اینکه، دنیا شوخی شوخی دارد حساب ملت ایران و حکومت آخوندی را یکی میکند. این بسیار امر دردناکی است. اینکه «فرهادی، کیارستمی، شجریان و حتی شاملو»، آرام آرام دارند محلولهای این جریان سیاه چهل ساله دیده میشوند، درد بزرگی است. (از خارجکشوریها نامی نمیبرم، «نقطه» سر جدال با آنها را تا زمانیکه جمهوری اسلامی فروپاشد ندارد!) باری، اینجاست که تفاوت اساسی ما با سعودیها دیده میشود. و دردا که اروپا و بیشتر جهان مردم ما را با این حکومت یکی میکنند و گویی مردم ما در «رضایتی» با بازیهای خانمانسوز آیتاللهها بسر میبرند. مملکتی که یکسویش علمالهدای مفتخور و یک سویش نوریزاد شجاع حرف میزنند، تفاوت اساسی با عربستان دارد. اما این تفاوت در سیاستهای مشوش و سادهلوحانهی اوباما و اروپاییها گم و محو شد. اگر این تحریمها به جداسازی صفوف مخالفان رژیم از موافقان رژیم منجر شوند، بسیار کار بزرگی صورت گرفته است. گویی معجزهای به وقوع پیوسته است. و در راه است.
تحلیل/نقطه
۱۰ نوامبر ۲۰۱۸