در کنار فراخوانهای سایت گزارشگران
«کارگر مسلمان» نیز میفهمد که مارکس از کارگر سخن نرانده است تا کارگر، «مارکسیست» شود، بلکه سخن رانده است تا کارگر به حق خود اشراف یابد.
سایت گزارشگران به شایستگی دو فراخوان را در حمایت از اعتراضات کارگران سامان داده است. اینگونه اقدامات در فرهنگ سیاسی و مبارزات سیاسی کشور ما از جایگاه بسیار مهمی برخوردارند. دلیل این اهمیت نیز یک دستاورد تاریخی است که در پشت دو پدیدهی اجتماعی کشور ما دیده میشود و البته برای همه آشکار نیست.
پدیدهی نخست، که قدیمیست، از فقدانی سالمند جان یافته است که همانا نبود سندیکاهای کارگری پر قدرت، و نه تنها کلیشهای در ایران است. در آن دورانی که افکار تازهای در اروپا جان میگرفت تا از افتادن نتایج انقلاب صنعتی در دستهای تولیدهای کلان و سرمایه جلوگیری کند و برای مقابله با سلطه سرمایهداری ریشه میدواند و جامعه را برای دفاع و نگاه جدید به مطالبات قشر کارگر و حقوق بگیر تربیت مینمود کشور ما دچار حکومتهای سنتی بود که خیزان خیزان بسوی مدرنیته میرفتند اما در باورهای مذهبی و خرافی و سازش با ملایان گرفتار بودند. انقلاب ۱۷ اکتبر روسیه، چهرهی جدیدی از آنچه مارکسیسم برای تبیین و روند پیامدهای سلطهی سرمایه بر تولید و توزیع تدوین کرده بود، نشان داد. فلسفهای که از مهمترین ابزار پنهانی قدرت سیاسی در طول تاریخ پرده برداشته بود، خود کاملا ابزار یک قدرت سیاسی تندرو و رادیکال شد. تندرویهای لنین و سپس جنون قدرت استالین موجب شد تا بسیاری به دوری از مارکسیسم و کمونیسم متمایل شدند.
ایران نیز طبعا همیشه آخوندهای در کمین هر دستاورد علمی و فلسفی مدرن را در لای بوتههای دشتهای خود داشت، این آخوندها و قماش کت و شلوار پوششان با هر چه که خوب بود در دوران خود تا توانستند مقابله کردند و میکنند و زمانی که کم آورند وا می دهند و خدعه و تقیه می كنند. شما نحلهای از علم و دستاوردهای مدرنیته را در ایران نخواهید یافت که ملایان و مذهبیون با آن مقابله نکرده باشند. طبعا، از تمام آن فلسفهی عمیق و شگفت انگیز مارکسیسم، مشتی شعار و برداشتهای تحریف شده تحویل ملت ایران داده شد؛ مارکسیسم یعنی ضدیت با دین و خدا و پیغمبر! جوانان امروز جامعهی ما هرگز نمیتوانند با خواندن و شنیدن، این درد بزرگ را لمس نمایند که چگونه ملا و سرمایهدار مکتب فلسفیی را که جان کلاماش چیزی جز این نبود که «دستمزد و حق کارگر را آنگونه که سزاوار اوست به او بدهید»، به یک نوع تفکر شیطانی علیه دین و خدا تبدیل ساختند. و در زیرطرحهای خود بنای مخالفت و سرکوب و تکفیر هر اتحاد کارگری را ریختند. جهل و سرکوب کاملا در آن دوران برنده بودند.
این پدیده اما امروز بسیار کمرنگتر شده است. بسیار کمجان شده است و «کارگر مسلمان» نیز میفهمد که مارکس از کارگر سخن نرانده است تا کارگر، «مارکسیست» شود، بلکه سخن رانده است تا کارگر به حق خود اشراف یابد.
پدیدهی دوم که فرزند پدیدهی اول است نبود آشنایی و الفت مردم کشور ما با ساز و کارهای سندیکاها و قدرت عظیمی است که امروز در کشورهای دموکراتیک در دست دارند. دموکراسی بدون سندیکاهای کارگری در عمل پرندهای یک بال است. سندیکاهای کارگری مهمترین ارگانهایی هستند که زبانشان را دولتها میفهمند زیرا گوش شنوایی در برابر این سندیکاها دارند. گوشی که اگر نشنود با اعتصابهای سهمگین روبرو خواهد شد. اگر خوب دقت کنیم نه رسانهها، نه تظاهرات مردمی و نه لایحههای قانونی دولتها را روی صندلی شنیدن نمینشانند. دولتها با پاسخهای گذرا و فرافکنی و پلیس ضد شورش به کار خود ادامه میدهند. اما زمانیکه سخن از اعتصاب صنفی مطرح شود، دولتها از در مذاکره وارد میگردند. کشور ما با چنین دوران مهمی روبرو است. با درک و باور به این زیرساختار سیاسی و راهبردی روبرو است. دلیل اینکه واژه راهبرد (استراتژی) را در اینجا بکار میبریم این است که دموکراسی بدون سندیکاهای کارگری و صنفی یک سیستم بدون ویژهگی پاسخگویی و تمکین در برابر خواست مردم است.
ایران امروز دارد با این قدرت آشنا می شود. با این انسجام و مطالبات برحق آشنا میشود. با موجی از خواستهای سیاسی و اجتماعی آشنا می شود که میبیند هیچ کس نمی تواند آنرا محکوم کند و یا مهر و انگ بزند مگر مشتی رانتخوار و مافیاچی که بر کشور حاکماند. در ازای این همه رذالت، کارگران معلمان و حقوقبگیران کشور ما، نشان دادهاند که چه مردم نجیب و شریفی هستند. چقدر وطندوستی در رفتار و گفتارشان دیده میشود. شکیباییشان آسمانها را در نوردیده است و کلامشان جز به ادب و بیان دردشان ملبس نیست.
حمایت نخبگان، اعلام همدردی از سوی درونمرز و برونمرز، انتشار در رسانههای اجتماعی، یاد آوری در گفتگوهای روزمره و هر آنچه که حمایت از این اعتراضات و صدای وجدان جامعهی ما را دامن زند وظیفهی ضروری هر آزادیخواه و دوستدار دموکراسی است.
تحلیل/نقطه
۲۵ نوامبر ۲۰۱۸