رسانهی فارسیزبان «بی بی سی» هر از چند گاه با انتقادات، یاس و حتی خشم بینندهها از این رسانه روبرو میشود. در بین انتقادات، جو حاکم بر توئیتهای کاربران رسانههای مجازی و همینطور یادداشتها، گاهی بقدر کافی برای شکافتن این مشکل و زیروبم آن طاقت کافی از خود نشان نمیدهد. بیشک باید ورودمان به این بحث با قبول گوناگونیها و خروجمان با واقعیتها باشد زیرا پیرامون و درون کارکرد رسانهها پیچیدگی بسیاری وجود دارد.
رسانههای خارج از ایران همیشه نقش تاثیرآفرینی در نگاه به جمهوری اسلامی و جایگاه مخالفان این رژیم داشتهاند. از میان آنها رسانههایی که وابسته به دولتهای غربی هستند همیشه جایگاه متفاوتی دارند و دلایل اصلی این از هم جدا دیدن رسانهها دو چیز بیشتر نیست؛ سرمایه و تجربه. سرمایهی همان امکانات مادی برای ساز و کار رسانهای است و تجربه که آنهم به اولی وابسته است یعنی امکان استفاده از افراد کارشناس، نماینده در نزدیکی و در دوردست نقاط جهان، داشتن کادرهای حرفهای و تخصصی، دسترسی سریع به منابع خبری و ارائهی خدمات حرفهای میباشد. هر چقدر رسانهی پر ببینندهتر است دلیلاش جذابیت و کار کارشناسانه برنامهها است که کار بیشتری را میطلبد.
نکتهی برجستهی دیگر در رابطه با این رسانههای دولتی، نگاه و چشمداشت مردم به این رسانهها است. طبیعی است که از یک کشور دموکراتیک و استوار بر ارزشهای آزادیخواهی، انتظار میرود که رسانهی آن کشور نیز پایبند به همان ارزشها باشد. برای مثال هرگز در طول تاریخ کشور ما حتی چپهای ایران نیز به «صدای مسکو» در اندازههای یک رسانهی دموکراتیک و بدون سانسور نگاه نکردهاند زیرا نمیتوان جز این هم از آن رسانه دید. رسانههای اسراییل نیز همیشه با نوعی نگاه پیشداورانه از سوی بیینندهها روبرو هستند و دلیل آن نیز استراتژیهای ویژه دولت اسراییل است.
دموکراسی در رسانهها
رسانهها نمیتوانند از اصول اولیه دموکراسی پیروی نکنند و انتظار انتقاد و حتی خشم بینندهها را نداشته باشند. دلیل این ادغام احساس و اندیشه بینندهها با رفتار رسانهها نیز کاملا قابل درک و فهمیدنی است؛ مردم در برابر دولتها توان زیادی ندارند. توان تاثیرگذاری مردم حتی در کشورهای دموکراتیک نیز دورهای است و دارای پروسهی های پیچ در پیچ میباشد. اما رسانهها بسیار پر توان هستند. ابدا این خیال باطل نیست که سرمقالههای روزنامههای کثیرالانتشار همپای نطقها و تصمیمهای سیاستمداران، وزنهی در امور سیاسی هستند. این «ناتوانی»، و آن «امید» به حامی مردم -رسانهها-، انتظارات و احساسات بیننده و خواننده را در قبال رفتار رسانه لازم و روا میدارد.
اما هم بیننده و هم رسانه باید که خود را در چهارچوب ضوابطی که دموکراسی برای کار رسانهها ریخته است همراه سازند تا فراز و نشیبهای این راه سخت را بتوان طی نمود (زیرنویس ۱). ما در جایگاه انسانی آزاداندیش نمیتوانیم برای نظرات همه احترام قائل باشیم. موظف هستیم که برای همهی نظرات احترام قائل نباشیم. آزادیخواهی با احترام به افکار و باورهای نژادپرستان اروپایی و نازیستها جور نیست و نمیتواند کنار بیاید و هرگز به آنها «احترام» نیز نمیگذارد. اما آزادیخواهی با هرگونه سانسور و جلوگیری از «آزادی بیان» در جامعه به مقابله برمیخیزد. نازیستها و داعشیها و حزب اللهیها نیز حق دارند بگویند، باید شنیده شوند، بنویسند و سازمان نیز داشته باشند. زیرا آزادی بیان هدیهی دموکراسی به همهی «انسان»هاست. چارهی فراز و نشیبهای این راه دشوار، زمان، علم و اندیشهی پویا هستند، که همچون زنگ بر آهن، مخالفان دموکراسی، حقوقبشر و دنیای مدرن را میپوسانند.
با این زاویهی دید، که با توجه به اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر، پذیرفته شده و غیر قابل انکار است با این رویداد که رسانهای دانشگاهرفتهها و کارشناسان طرفدار سیاستهای جمهوری اسلامی را به پشت میکروفون بیاورد چه باید کرد؟ پسخ ساده است: آنها نیز باید شنیده شوند. و چه بهتر که شنیده و تمیز داده شوند؛ «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد، سعدی». باید خوشحال بود که طرفداران و باورمندان به علی خامنهای و جهانبینی او و سیاستهای او در بین اپوزیسیون تمیز داده شوند، باید امیدوار بود که با بالاگرفتن مشکلات و تنشها در داخل و خارج تمیز دهیم یکدیگر را که کی خالی از غش است و کی پوستین برّه بر تن دارد.
ترفندها و رسالت رسانهها
رسانهها اما بسیار پیچیدهتر از این عمل میکنند. زیرا هرجا که انسان با «زبان» سر و کار دارد و از زبان استفاده میکند، حیله و ترفند و سفسطه چاشنیهای سخن و دیسکورسها هستند. در کار رسانهی «شنیداری و دیداری» امکان بهم ریختن توازن بحث و طرفداری از نیت و اهداف برگزارکنندگان برنامه همیشه بیشتر مقدور است. چینش مهمانان برنامهها، پرسشها و موضع مجریان برنامه، محدود کردن بحث به چهارچوبی که سیاستهای رسانهی دولتی را تطمیع کند، و از این دست کاتالیزورها که پیام برنامه را برای بیننده «پالایش» (راهبردی) مینمایند، همیشه در اختیار رسانه است.
از این روست که بخش فارسی صدای آمریکا یا «وی او ای» و «بی بی سی» همیشه زیر ذرهبین ایرانیان بوده و هستند. نه تنها بخشهای خبری و تفسیر خبر، بلکه بخشهای هنری، اجتماعی-فرهنگی و سرگرمی اینگونه رسانهها زیر نظر و دقت قرار دارند. حساسیت بر روی اظهارات و دیدگاههای مجریان برنامهها، خبرنگارها و مفسرین از مهمترین عناصر تشکیل یک برنامه از سوی بینندهها هستند. پژواک پیام به بیننده یک رنگ نیست بلکه همچون منشوری از رنگها میماند و بیننده نیز چون جستجوگری بدنبال پیام رسانه است. از همین روست که این سهگانهی ترکیبِ «فرستنده-پیام-گیرنده» کهنترین و ماندگارترین سوژه در دنیای ارتباطات انسانی بوده است و هست و مدام متناسب با زمان خود را پیشرفت میدهد.
درون ایران شرایط رسانهها جای خوندل و حسرت دارد. گروه بزرگی از مردم ایران از مسائل و اخبار آگاه نیستند. بهروز نمیدانند و نمیاندیشند. رسانههای داخلی و فیلترینگ اینترنت سالهاست که پیامهای یکرویه و یکسویه مطلوب حکومت را به مردم ایران میِرسانند. پالایش و سانسور اخبار، تحریف واقعیتها، بازداشت و آزار روزنامهنگاران و جعل رسانهای در ایران در دههی دوم هزاره سوم میلادی بیداد میکنند. این سایهی سیاه ترسناک بر آزادی بیان کشورمان همچنان گسترده است و رگهی روشنایی نیز دیده نمیشود.
بنابرین، نقش رسانههای بیرون از ایران و نمایندهی دولتهای دموکرات در این میانه بسیار مهم است. خفقان سیاسی و رسانهای در انسانها خشم و نفرت میآفرینند زیرا آنها احساس ناتوانی میکنند. رسانهها باید این نکته را بخاطر داشته باشند که بخش عظیم بینندههای آنها مخالفان و مبارزان با جمهوری اسلامی هستند. اما بینندهها نیز باید برای احترام به آزادیبیان، یعنی همان چیزی که طرفداران جمهوری اسلامی در کشور خودشان به مردم ما روا نمیدارند، تحمل و روامداری برای دیدن و شنیدن حرفهای تلخ و عدالتستیز این افراد را داشته باشند.
۱. دموکراسی برای تک تک نهادهای اجتماعی و سیاسی و همهی ساختارهای قدرت، ضوابط و اصول مشخصی پرداخته و معین کرده است.
تحلیل/نقطه
۹ دسامبر ۲۰۱۸