او به رفتار خشن روسیه در شرق اروپا اشاره میكند، و همینطور نیروی نظامی و توسعهطلبیهای سیاسی چین و گسترش اسلام افراطی در خاورمیانه را دلایل نگرانی جدی برای دوستان دموکراسی میداند. وزیر دفاع آلمان مینویسد که وجه اشتراک این سه نیرو در یک چیز است و آن اینکه پایبند به قراردادها و نظم بینالمللی نیستند.
وزیر دفاع آلمان در یادداشتی که در نیویورک تایمز منتشر کرده است بر اینکه جهان به ناتو نیاز دارد تاکید میکند. اورسولا وُندر لِین با این اشاره که ناتو تنها یک پیمان نظامی نیست بلکه سیاسی نیز هست آن را برای جهان ما لازم و ضروری قلمداد میکند. از دید او انگیزههای سیاسیی که به تشکیل ناتو منجر شدند از درون اهداف و ارزشهای مشترک اعضای این پیمان متولد شدهاند.
خانم وندر لین اشاره دارد که در قرارداد ناتو ذکر شده است که همپیمانان در دفاع و حفظ آزادی ملتها، فرهنگ و سنتهایی که بر اساس ارزشهای دموکراسی بنا شدهاند در کنار هم خواهند ایستاد. از دید او ناتو ضامن آزادی فرد و دولتهایی که به سیستم قضایی عادل پایبند هستند است.
او به رفتار خشن روسیه در شرق اروپا اشاره میكند، و همینطور نیروی نظامی و توسعهطلبیهای سیاسی چین و گسترش اسلام افراطی در خاورمیانه را دلایل نگرانی جدی برای دوستان دموکراسی میداند. وزیر دفاع آلمان مینویسد که وجه اشتراک این سه نیرو در یک چیز است و آن اینکه پایبند به قراردادها و نظم بینالمللی نیستند. تلاش میکنند که این نظم را به سوی منافع خود ضعیف نمایند و ضوابط جدیدی را حاکم نمایند. ضوابطی که قرار است جایگزین آنچه شوند که پس از جنگ جهانی دوم، دوران ما را با دموکراسی و ثروت فرهنگیمان پیوند زده است.
خانم لین به این نکته نیز اشاره میکند که ناتو به معنای «اتحادی» قابل اعتماد برای اروپا است که در دوران ناآرامیها و تشویش به اروپا آرامش میدهد و این به معنای این است که میتوان در دنیای مشوش به قدرتی اعتماد داشت. از این رو برخورداری از یک ناتوی قدرتمند به معنای ارسال این پیام به مخالفان نظم جهانی است که ما متحدینی هستیم که آمادهی دفاع از کشور، مردم و آزادیمان ایستادهایم.
تحلیل نقطه
آنچه خانم اورسولا وندر لین نوشته است در عمل سناریویی است که پایان آن برای سران اتحاد اروپا آشکار و از قبل دانسته شده است. برای اینکه بتوانیم به امروز برسیم و امروز را بهتر ببینم باید سفری به دیروز داشته باشیم. زمان اقتدار دولت جرج بوش پسر و حملهی ۱۱ سپتامبر که جهان ما را تغییر داد. در برخورد با آن دوران ما همیشه دو عینک بر چشم داریم.
نگاه اول و رایج و مورد قبول دشمنان آمریکا این است که امریکا و اسراییل خودشان این بمبگذاریها را سامان دادند تا «مسلمانستیزی» را دامن زنند و قدرت و هژمونی آمریکا بر جهان را وسیلهای نو باشند. هیچ احتمالی را در سیاست نباید نادیده گرفت. سیاست مادری است که در رحم خود هم هیولا و هم فرشته میپروراند. اما نگاه یکسویه و دور از منطق جاری جهان در این طیف «داییجان ناپلئونی» ایران ریشههای عمیق دوانده است و نیاز به بهبود دارد و این نیز کار زمان است.
نگاه دوم این بود که ریشههای این حرکت تروریستی در عربستان و افغانستان روییده بودند و به پیروی از خط مبارزه با جهان غرب و آمریکا عامل اصلی این رویداد بودند و جهان را بسوی یک دوران امنیتی و پلیسی متفاوت با گذشته بردند. اما در کنار این جریان امنیتی رییس جمهور وقت آمریکا، جرج دبلیو بوش که از رییس جمهورهای نمادین سیاستهای حزب جمهوریخواه آمریکا بود در اقدامی نظامی تصمیم به سرکوب سازمان القاعده در افغانستان و سرنگونی حکومت صدام حسین در عراق گرفت. اقدامات نظامی آمریکا در عراق، همچون دیگر اقدامات نظامی این کشور، با مخالفتهای بسیاری روبرو شد. یکی از سختترین و کمانعطافترین مخالفان این اقدامات ژاک شیراک رییس جمهور وقت فرانسه بود. جدالهای پیامی و نطقهای او علیه سیاستهای جرج دبلیو بوش ماندگار تاریخ – که نه سیاست – شده است.
آنروزها، که با نماد «ژاک شیراک» فرانسوی، بخشی از اروپا مخالف سیاستهای آمریکا شده بود، یک ویدئوی کوتاه که از تلویزیونهای جهان پخش شد، به یاد ماندنیتر از نطقهای شیراک بود: پرسش خبرنگاری از عابرین آمریکایی در خیابانها بود که نسبت به مواضع مخالفان سیاستهای آمریکا و شیراک چه میاندیشیند. دو زن سالمند که لباس زمستانی بر تن داشتند و با قدم آهسته از دوربین دور میگشتند در پاسخ به پرسش گفتند: « ما نیز در آینده به حمایت از اروپاییها هنگام مشکلاتشان بر نخواهیم خاست، آنها همیشه مشکل داشتهاند و ما کمک آنها بودهایم».
نمیدانم چرا، اما این جملهی معترضه این دو خانم، انسان را به زمان اقدامات نظامی دولت بیل کلینتون و به درخواستهای مکرر اروپاییان علیه ماشین نظامی اسلوبودان میلوسوویچ رهبر صربهای یوگسلاوی میبرد . (پنج سال درماندگی اروپاییها محافظهکار و منافعطلب برای کنترل و پایان بخشیدن به جنگ داخلی یوگسلاوی یادگار تاریخ اروپاست.)
اما آن دو خانم سالمند به حقیقتی بزرگ که امروز لابلای یادداشت وزیر دفاع آلمان دیده میشود، اشارهای دقیق داشتند. اشارهای استراتژیک و سیاسی و نه از جنس راهکار اقتصادی دونالد ترامپ برای حل مشکلات با دیگر اعضای پیمان ناتو که مشکل آفرین شده است.
ایران یا آمریکا
این خطوط به کلهی دروغگویان و همهمهسازان بزرگی چون ظریف وزیر خارجهی جمهوری اسلامی ایران نمیرود. علی خامنهای گویا مغز بهتری برای درک این مهم دارد که آخرالامر اروپاییها ایران را نمی چسبند و آمریکا را کنار نمیگذارند. وعدههای دروغ و امیدهای واهی بسیاری در این سالها از سوی اصلاح طلبان و دولت روحانی به مردم ایران داده شده است که اروپاییان دوستان ما هستند و از آمریکا دلخوشی ندارند.
اکنون که کنفرانس ورشو نزدیک است باید منتظر برگهای تازهای از سیاست اروپا در قابل آمریکا بود، سالی است که ماکرون رییس جمهور فرانسه در اندازههایی کوچکتر ادای بزرگی شیراک را درمی آورد. آلمانها نیز که در شمارش منافع اقتصادیشان هنوز از چرتکه استفاده میکنند قر فراوان میزنند. میماند انگلستان و ملکهی «میانهرو» که منتظر فرصت هستند تا ترزا می تصمیم دولت «مقتدر» خود را در قبال یار قدیمی، آمریکا اعلام کند.
جالب است که نظریههای و پیشبینیهای برخی از هموطنانمان برای کنار هم چیدن قرائن که آمریکا بزودی تنها میماند جدا غیر قابل فهم و ناشدنی است. اما چه کنیم! رسانهای بودن خودش از اجزای زیباییهای بازی دموکراسی است.
تحلیل/ نقطه
۲۰ ژانویه ۲۰۱۹