مگر صدام جرات داشت در زمان شاه به ایران حمله کند؟ و اگر میکرد مردم ایران و ارتش عاجز از دفاع از کشور بودند؟ مگر هیچکدام از همسایگان ایران جرات تخطی در روابط و تجاوز به مرزهای ایران را داشتند؟ پاسخ را خود آخوندها نیز بهتر از من و شما میدانند. اما شرایط دفاع کشور را با انقلاب آخوندی و مجاهدی و شریعتیی به فلاکتی رساندند که صدها هزار جوان «عاشوراپرست» و « وطنپرست» را طعمهی ارتش مدرن و بهروز صدام حسین نمودند و حالا هی فخر میفروشند.
در اینروزهای ظلم آمریکا به سپاه و ظلم ایران به ارتش آمریکا، باز هم شاهد شفاف شدن افکار و نیتهای بخشی از «اپوزیسیون» برونمرز و درونمرز شدیم. در سیاست نباید به دنبال «نیتخوانی» بود، اما باید به دنبال افشا و دیدن زوایای باورهای انسانها به ارزشها و از روی رفتار و گفتار آنها بود. زیرا افراد در پشت ارزشها پنهان میشوند و کار خود را پیش میبرند؛ «موضع سیاسی».
باز در اینروزها برنامههای تلویزیونهای مشهور و مهمانان این برنامهها نیز به خوبی نشان دادند که موضع سیاسی چیست و سنگ چه را به سینه میزنند. امید به بقای جمهوری اسلامی ایران بسیار برای بسیاری هنوز بالا است. این امید هم دلیلی جز باورها- و ارزشها- و منافع شخصی ندارد.
سپاه – یک ارتش اجباری و چریکی بود
هیچ موجودیتی در جهان ما مستقل، و از خود برآمده نیست. یا زمینهی پیدایش را از موجودی دیگر مییابد و یا هستی/بخشی از هستی موجود دیگری را نابود میكند تا خود وجود یابد (انگلها و پارازیتها).
سپاه به وجود آمد تا ارتش عظیم ایران پس از انقلاب نابود شود و یا اینکه ناتوان گردد. سپاه بوجود آمد تا اندیشهها و آمال انقلابیون در درون دستهای یک نیروی قهار و ترسناک ایدئولوژیک، همهی مخالفان خمینی و آیتاللهها را سرکوب نامید. این تاکتیک ایجاد نیروهای نظامی و سرکوبگر، قبلا هم از سوی نیروهای انقلابی در دیگر کشورهای جهان مشاهده شده بود. سپاه، با گرفتن «جان و تجربه و علم» ارتش ملی ایران، هستی یافت. این را هرگز نباید فراموش کرد.
سپس تمام «افتخارات» جنگ تحمیلی از سوی روح الله خمینی به مردم عراق و ایران را بدوش انداخت. گویی اگر سپاه نبود ایران طعمهی بیگانگان میشد و اگر سپاه نبود همسایگان ایران با نیروی دفاع از کشور روبرو نبودند. گویی کشور ما در این تاریخ چند هزار ساله نمی دانست دفاع و وطندوستی چیست! دفاع از خاک در برابر «متجاوز خارجی» را نامش را گذاشتند دفاع مقدس و بعد مردم ایران نیز بدهکار ابدی «شهیدان» و «جانبازان» خمینی نمودند.
مگر صدام جرات داشت در زمان شاه به ایران حمله کند؟ و اگر میکرد مردم ایران و ارتش عاجز از دفاع از کشور بودند؟ مگر هیچکدام از همسایگان ایران جرات تخطی در روابط و تجاوز به مرزهای ایران را داشتند؟ پاسخ را خود آخوندها نیز بهتر از من و شما میدانند. اما کشور را با انقلاب آخوندی و مجاهدی و شریعتیی به فلاکتی رساندند که صدهزار جوان «عاشوراپرست» و « وطنپرست» را طعمهی ارتش مدرن و بهروز صدام حسین نمودند و حالا هی فخر میفروشند. در طی هشت سال جنگ چیزهایی غیر از به کشتهدادن نوجوانان و جوانان آموختند. رضاییها و سلیمانیها که قبل از جنگ تفنگ و رزم را نمی شناختند با اشتباهات مکرر و ندانمکاریهاشان سرداران سپاه شدند و هنوز هم که هنوز است اینها هیچکدام متخصصین جنگ مدرن نیستند و همچنان چریکی و «بزن و در رو» مبارزه میکنند.
از جنایات سپاه در کردستان و خوزستان و سیستان و بلوچستان و در سال ۱۳۸۸ در برابر جنبش سبز کتابها خواهند نوشت و فیلمها خواهند ساخت و از جمله فرزندان و منتفعان و نزدیکان این سرداران «افتخار»، در گوشهای کز کرده و بی نام و نشان خواهند دید و خواهند خواند.
پس لطفا مهمانان «عزیزشدهی بیبیسی» و کارشناسان اصلاحطلب بدانند که جایگاه واقعی این «جهاد و دفاع و جانبازیها» نیز در تاریخ بررسی و تحلیل خواهد شد و بر استخوانهای پوسیدهی ما و آنها تک فاتحهای هم نخواهد آورد.
سپاه عامل اصلی پوسیدگی سیاسی و اقتصادی ماست
جهان ما به معنای کامل کلمه در دست اقتصاد و رقابتهای اقتصادی جای گرفته است. رقابتهای اقتصادی مهمترین دلیل جهانیشدن مسائل هستند. اقتصاد و فنآوری دیجیتال به هم یاری رساندند و دوشادوش هم توانستند معادلهها و ساختارهای قدیمی اقتصاد را بهم ریزند و تا آنجایی پیش آمدهاند که امروز نیز کشتیهای سیاست همهی بادبانهایشان بسوی جزایر اقتصاد و افزایش توان اقتصادی حکومتها برافراشته شده است. سیاست بدون توجه به اقتصاد محکوم به فنا است.
در چنین دورانی، کشور بزرگ، پهناور، ثروتمند و پر جمعیت ایران میافتد بدست سپاه؛ کسانی که از جبههها سرخورده شده و روی به «تولید و سیاست» میآورند. چرا سیاست؟، زیرا علم دیگری در آنها نیست؛ حتی ارتشیان تحصیلکرده و درسخوانده هم در میان آنها نیست. زیرا برای شعار اولشان که فتح بصره و بغداد بود با شکست سخت روبرو شدهاند و پیر مبارزشان هم با بالای سن هشتاد سال رمق تزریق نیروی جدید به رگهای انقلابیها را ندارد. اول جنگیدند و سپس جنگیدن را آموختند.
باری، دلالی بنام هاشمی رفسنجانی به فکر تولید میافتد. دوستش، رهبری نالایق – به اقرار خودش نیز – و عاری از علم کشورداری را سر کار میگذارند تا بتوانند بر این ارتش عامی و بیتخصص و طلبکار حکومت نمایند. در کنار تجارت و کسب ثروت و تقلب در معنای «جهاد برای خدا»، بخاطر اینکه بالن انقلابشان در هوا دیده شود به دشمنی با آمریکا به روال امامشان ادامه دادند و شرایط چند میلیون فلسطینی را کردند نقطهی عطف تاریخ اسلام و منطقه که با نابودی اسراییل به سرانجام میرسد.
بدعهدانی چون سید محمد خاتمی و ملیجکان ولایت چون احمدینژاد نیز به سپاه که دیگر یک نیروی بزرگ ایجاد خوف و وحشت در داخل و خارج کشور شده بود، تکریم و تعظیم نمودند. به آن بال و پر دادند و آنرا بر همهی ارکان، استراتژیها و سیاستهای حکومتی، اقتصادی و حتی امور خارجی حاکم گرداندند.
سرداران دلال
باز گردیم به اینکه جهان در همین دوران به سمت جهانیشدن، اقتصادمداری، گردشگرپذیری و تشکیل اتحادیههای اقتصادی بزرگ پیش میرفت. آنهم نه با علم حوزه و انقلاب و هدف نابودی اسراییل، بلکه با تمامی امکانات علم اقتصاد و تولید پایدار ملی و ترفندهایی سیاسی که تنش و اصطکاک بین دولتها و حکومتها را کمتر میسازد. در چنین دورانی، این سپاه پاسداران بر کشور ما حاکم شد. به اقرار رییسجمهور، حسن روحانی، بخش عظیم از اسکلههای کشور، واردات و صادرات را در اختیار گرفت. با کمال تاسف باز هم همان اتفاق پس از دوران جنگ در ایران به بهای وجود «انگلی» سپاه روی داد.
آنزمان، سپاه برای اینکه طلیعه و عَلَم شهادت و جانبازی را بدوش میکشید، شاهدِ بازاری انقلابیون بوده و ارتش ملی ایران را پردهنشین کرده بود. اول جنگید و جنگ را باخت و سپس راهی دانشکدههای نظامی و استراتژیهای مبارزه شد. و این بار، برای اینکه سرمایهی کافی برای سیل دوم صدور انقلاب به چند کشور عقبافتاده را بدست آورد قرار شد «تجارت» بیاموزد و بخش اقتصاد داخلی و تولید و تجارت خارجی کشور را اداره نماید. باز مشتی سپاهی بدون تحصیلات تجاری و بازار، بدون کارشناسی در زمینههای اقتصادی با زور و قلدری و حمایت ولی فقیه به قلع و قمع تولیدکنندگان، واردکنندگان و شرکتهای خرد و کلان کشور پرداختند. تجار که نبودند، کارشناس هم که نبودند، شدند مشتی دلال در ارزان فروختن ثروت و منابع ملی کشورمان که تتمه حساب معاملاتسان دکل نفتی بود.
تا زمانی كه این سپاه پاسداران در ایران وجود دارد. ایران و ایرانی روی خوشبختی و برابری و عدالت را نخواهد دید. هیچ بیراهه نرفتهایم اگر بگوییم که ایرانی راستین نه تنها ذرهای منت و تشکر به تمامی سپاه پاسداران بدهکار نیست بلکه این نیرو را از زمان تولدش تا این لحظه، دشمن مردم ایران، استقلال و شرافت ایران در جهان میداند. ملت ایران تنها ملتی نیست که پس از افتادن کشورش به دست انقلابیون و نیروهای چریکی، پس از دههها میفهمد چه بر سرش آمده است. ایرانی خواهان پاک كردن این جنایات و تبعیضهای نیروهای مخوف ایدئولوژیک سپاه از زندگی و روزگار خود است.
تحلیل/نقطه
۱۳ آپریل ۲۰۱۹