هرچند که هفتهی پیش کرهی شمالی خبر از آزمایش سلاحهای پیشرفتهتری را داد و با اینکار خواست اعلا کند از موضع خود در برابر آمریکا کوتاه نخواهد آمد ولی با اینحال حجم مشکلات این کشور ناشی از تحریم های اقتصادی آمریکا کاهش نخواهد یافت. روزنامهی نیویورک تایمز مینویسد که موجی از نارضایتیها میتوان در سطح فرماندهان و افراد برجستهی کره شمالی منتظر بود. ایران هم گرفتار این شرایط است.
کرهی شمالی
در یکسال گذشته بدلیل تحریمها صادرات کرهی شمالی به چین ۸۸ درصد کاهش یافته است. این شرایط روی درآمدها و سطح زندگی قشر مرفه این کشور نیز تاثیر کاملا آشکاری داشته است و اکنون طبق گزارش نیویورک تایمز درآمد رهبران سیاسی و فرماندههان ارتش از درآمد شهروند عادی فاصلهی زیادی ندارد.
این تحریمها کاملا برنامهها و آرزوهای تجاری و اقتصادی کیم جونگ-اون رهبر کرهی شمالی را به سایه برده است و امکان تحقق آنها ابدا وجود ندارد. ناآرامیها و اعتراضات از سوی طبقهی مرفه نیز تا حدی غیر قابل انکار شده است زیرا بنبست اقتصادی فعلی منافع آنها را کاملا نشانه میرود. این در حالیست که بخش اعظم برنامههای اقتصادی کره شمالی وابسته به صادرات است. کشوری که قرار بود یک نمونهی برتری اقتصادی باشد، دستکم آنگونه که کیم قول داده بود، اکنون بدلیل فشار زندگی بر شهروندان و طبقهی مرفه کیم را ناچار میكند که وفاداری و پایبندی سران کشور و ارتش را محک بزند. از اینروست که ویلیام برون تحلیلگر سیآَیاِی میگوید شک ندارم بزودی کیم به میز مذاکره باز میگردد زیرا نیازمند «دلار» است.
ایران
در ایران اما شرایط قدری فرق دارد هرچند همان ساختارها و شالودهها آدمهای ولی فقیه را هم لمس میکنند. تغییراتی که دو روز پش توسط علی خامنهای، رهبر انقلاب، در سطوح متفاوت سپاه صورت گرفت و آنگونه که اخبار میگویند این جابجایی، دستکم در سطح بیرون از آنچه که در درون «بیت رهبری» روی میدهد، مورد انتظار نبود و گذاردن حسین سلامی، که شعارهایش یادآور مجنونی بی مسئولیت بنام احمدینژاد است، در مسند ریاست سپاه از عدم اطمینان در شرایط حاد به دیگر افراد میگوید. کوچکترین نیشی که از این جابجاییها میتوان لمس کرد این است که خامنهای در اتاقی از شعارها و رجزها نفس میکشد و زندگی میکند و اگر سران سپاه و حکومت همپا و تابع «رهنمود»های او شعار ندهند و رجز نخوانند او خود را در تنهایی و عزلت مییابد. او حتی به سران ارتش هم توصیه کرد که «دشمن را عصبانی کنید»!
ولی حقیقت این است که این جابجاییها و این شگردها در برابر استراتژیها آمریکای «مصمم» به هیچ جایی نمیرسد. اگر آمریکا روی تصمیمات خود مصمم بماند و ادامهی سیاست انزوا و تنگنا را برای ایران و کرهی شمالی شاهد باشیم، شرایط برای مردم و حکومتهای یاغی این دو کشور مدام سختتر خواهد شد. جابجاییها در سطوح بالای قدرت نیز از ریزش بیشتر باور و وفاداری افراد به رهبران کمک نخواهد کرد. دقیقا همان اشتباهی که شاه نیز در سال آخر حکومتاش کرد. ترس رهبران موجب تغییرات میشود. با انباشت اشتباهات رهبران سیاسی، نیروهای جدید مجیزگو داروی مسکن برای اضطرابها و نگرانیهای رهبران میشوند. در حالیکه نیروهایی که وفاداریشان زیر پرسش رفته است وفادارتر نخواهند شد و بر عکس، این قدرناشناسی رهبر را از یاد نخواهند برد.
کیم جونگ-اون و علی خامنهای
شرایط سازش با آمریکا برای کیم جونگ-اون راحتتر از آنچه که علی خامنهای در آن گرفتار است میباشد. کرهی شمالی چهل سال شعار نابودی اسراییل و مرگ بر آمریکا را نداده است و چپ و راست پرچم آمریکا را به آتش نکشیده است. سابقهی دشمنی کره و آمریکا از یک معقولیت در چهارچوب جهان سیاسی رشد یافته و باقی مانده است. حضور نیروی معقول سیاسی بزرگی چون چین در تعیین و اجرای سیاستهای کردهی شمالی همیشه دیده شده است و کره نیز نقش و سخن این برادر بزرگتر را حرمت گذارده است. به بیانی دیگر، چین و کرهی شمالی همسنخیتی زیادی دارند. در یک رخداد سیاسی نادر رهبران آمریکا و کرهی شمالی به ملاقات هم رفتند و توانستند با هم گفتگو داشته باشند. در آینده نیز امکان تعامل و پایداری این دو کشور (کرهی شمالی) بر پیمان هایشان مقدور و ممکن است. هرچند که این دو کشور از ایدئولوژیهای کاملا دور از هم و در ستیز تغذیه میشوند، اما لازمات جهان مدرن را برای کشورهایشان نادیده نمیگیرند.
ایران اما، از یک دیوانگی و جنون در بین رهبرانشان رنج میبرد. مشتی ملای شیعه با توهماتی دربارهی جهان و قیامت، ظهور امام نامرئیشان، عشق به شخصیتهای متحجر تاریخ اسلام و امید به قشرهای خرافاتی جهان اسلام، سالهاست با کمال تاسف و شرم، در کشور ما شنونده و طرفدار دارند. این جایگاه آنان در بین بخشی از مسلمانان کشور ما و در اوج کوته بینی آنها (بازرگان میگفت که «من فکر نمیكردم آیتالله العظمی (خمینی) دروغ بگوید!») موجبات این بدبختی و مصیبت برای کشور ما شد؛ انقلاب اسلامی ایران. این است که مشکل ایران از جنس دیگری است. ایران با این شالوده و چهارچوب نمیتواند جایی درون معادلات و ارزشهای جهان سیاسی امروز باز نماید و اگر بخواهد باز کند هم مجبور است در همین حالت ایجاد جنگ نیابتی و تاکتیک بزن و در رو باقی بماند. نه میتواند در کشورهای مسلمان، انقلابی از جنس تفکرات شیعی و خرافات شیعه راه بیاندازد و نه میتواند کشورهای همپیمان برای خود داشته باشد. دقیقا همچون جادوگری که همچنان با سر و وضع ترسناک و حرکات افراطی خبر از فرار دادن ارواح خبیث از بدن بیمار میدهند. حرفهای گنده گنده و وعدههای پوچ از قبیل شرایط مهیای ظهور، نابودی اسراییل از روی خاک زمین، ایجاد حسینیه در کاخ سفید، گرفتن مکه از خانوادهی فهد، بستن شیرهای نفت خلیج فارس و ارتباط خامنهای با امام زمان شعارهای سردرهای کاخ خلافت علی خامنهای و ولی فقیه بعدی هستند.
پس، علی خامنهای مذاکره با آمریکا را به معنای طناب دار بر گلوی خودش میبیند. و او از جنس خمینی هم نیست. زهری بخاطر شرایط پراگماتیک نمینوشد. زیرا اگر بنوشد هم فایدهای ندارد و سپاه راه خود را میرود. علی خامنهای مرد جنگ هم نیست. نمیتواند «مجتبی»ناز پرورده و سران مفتخور و راحت طلب سپاهاش را به زیر موشکهای کروز دعوت نماید. خودش هم آدمی نیست که ملکاش را به جنگ بزرگ و درون مرزهای ولایتاش گرفتار نماید. تنها امید خامنهای رفتن ترامپ و پمپئو و بولتون از خاک سفید است. هیچ راه دیگری برای این حکومت ضد مردمی منفور وجود ندارد.
دیگر حتی رفراندومهای خیابانی، با یک رای فقط «آری»*، هم به کمک این رژیم نمیآید. آنقدر شرایط مفتضح و پوسیده است که راه فراری باقی نمانده است.
تحلیل/نقطه
۲۲ آپریل ۲۰۱۹
——————————————————————————————————————–
* عطاالله مهاجرانی در برنامهی محبوباش، «شصت دقیقهی» بی بی سی، دقیقهی ۱۵، میگفت مردم در سالروز انقلاب در خیابانها رفراندوم برگزار نمودند. این نوع جدید رفراندوم است البته که فقط رای «آری» را میدهند و تنها رای آری محسوب میشود. و رایهایی مثل دیماه ۹۶ که، بدون مجوز و با ترس از جان، «نه» گفتند رای نیست.