این فرد آنقدر بر سر حرفهایش میایستد که حتی شعبدهباز سیاسی چون جواد ظریف نیز با اتکا به وعدههای انتخاباتی او باور دارد که در دورهی اول ریاست جمهوری او آمریکا با ایران وارد جنگ نظامی نخواهد شد و با صراحت آبروی سیاسی خود را به قمار میگذارد و پیشبینی میکند که جنگی بین ایران و آمریکا رخ نخواهد داد؛ از دید ظریف، ترامپ آدم سادهای است! و گرنه سیاست، از رفتار و وعدههای روحانی با مردماش، جان مییابد.
حسن روحانی در شرایطی کاملا متفاوت اما با قرینهسازی کاملا همانند با سید محمد خاتمی حرف از عزت میزند. اینروزها زیاد خواهیم شنید که آیتاللهها و مسئولین حرف از عزت «ملت» ایران بزنند. دو واژه عزت و ملت زیاد کنار هم چیده خواهند شد. بطور کلی نفوذ مفاهیمی چون ملت و عزت یک ملت، از دوران دوم خرداد آغاز گشت. اگر قبلا با ظهور انقلاب اسلامی، دو ارزش اسلام و خدا در همهی بحثهای سیاسی جای گرفته بود، از دوم خرداد به بعد با سخنرانیهای سید محمد خاتمی این نگاه دو بعدی به ارزشهای والای مردم ایران چهار وجهه پیدا کرد؛ خدا، اسلام، ملت ایران و عزت.
عزت در واژه به معنای دقیقتر این مفهوم را بیان میدارد که انسان دارای ارج باشد، از آنچیزی که او سزاوار آن است برخوردار باشد. آنگاه که انسان مورد بیاحترامی واقع گردد، در شرایطی روزگار بگذراند که درخور او نیست، به خاطر نیاز و یا رفاهی خود را پایین از ارزش انسانی خود قرار دهد و یا قرار گیرد می گوییم که او مورد بی عزتی قرار گرفته است.
کدام عزت و کدام ایرانی
سید محمد خاتمی که با هزاران امید واهی از سوی مردم و با دهها نیرنگ مورد قبول علی خامنهای راهی آمریکا و اروپا شده بود، در برابر ایرانیان میگفت ما به «گفتگو» و حل دشمنیها معتقدیم اما از عزت «ایرانی» کم نمیگذاریم. یعنی طرف مقابل باید جایگاه انسان ایرانی و تاریخ و اسطورههای فرهنگی و دین و انقلاب اسلامی را بشناسد تا بتواند با ایرانی (بخوانیم با انقلابیون مذهبی) به گفتگو بشیند. او آنزمان حرف از مذاکره نمی زند بلکه میخواست باب گفتگوی مسدود با غرب را باز نماید. او غربیها را کودن و کمهوش و منافعپرست میدید و اگر جایی هم هندوانهای زیر بغل آنها میگذارد در اشاره به «سواد» خودش از «فلسفه» غرب بود. این انسداد بزرگ را رهنمودها و جهانبینی استادش روح الله خمینی سبب شده بود.
امروز حسن روحانی که از سلالهی همان سید محمد خاتمی است و حرفهای گندهتری میزند، اما بطور آشکار از آشفتگی نظم افکار، و عدم تبحر محمد خاتمی در دفاع از نیرنگهای بیت رهبری، در عذاب است. او سخن از مذاکره میزند و از عزت ملت ایران را مایه میگذارد. میگوید ما با «ترامپ و پمپئو و بولتون چاقوكش» به دور میز مذاکره نمیرویم. مگر اینکه نخست چاقوها (تحریمها و فشار اقتصادی و دیپلماتیک) را کنار بگذارند و مثل آدم متمدن (نیروهای سپاه پاسداران-ملایان) به پای میز مذاکره بیایند. او میگوید اینطور هم خواهم شد آنوقت ما با به کرسی نشاندن حرف خود، با عزت تمام پای مذاکره رفتهایم.
ببینید! داستان همان داستان نیست، روزگار همان روزگار نیست، اما بازیگرها همان بازیگرانند؛ منتهی با جهتی مخالف در چینش ارزشها در طول چهل سال: عزت، ایرانی، آخوند (انقلاب) و اسلام.
چرا شرایط به اینجا رسیده است و این حرفها رواج دارد؟ زیرا شانس ملت ایران یکبار خوب صدا کرد و دلیل آن هم دید محدود سیاستمدار کودنی چون جان کری بود که فکر میكرد این جماعت انقلابیون و اصلاحطلبان بدنبال «عزتی» غیر از عزتهای آیتاللهها هستند. درهای تجارت جهانی باز شد، زمان و شرایط استفاده از چند صد میلیارد دلار برای ترمیم دردها و فشار روزمرگی بر این «ملت با عزت» فراهم شد. اما آن شانس رفت و دیگر باز نمی گردد. آن شانس نادر از میان اتاقهای فکر ملایان شیعه، که در طول تاریخ کشور ما همیشه مصلحتجویان اپورتونیستی بیوطن بودهاند و خواهند ماند، بیرون جهید و در دستهای جان کری بال و پری زد. اما زود سرش در جهت سیراب نمودن جوی خون انقلابیون و تشیع سرخ بریده و به آن جوی بخشیده شد. ابعاد دخالت و ماشین جنگ نیابتی قاسم سلیمانی در کشورهای بیشتر از سوریه و عراق هم فراهم آمد. جان کری هم با رضایت، از این معقولیت رژیم جمهوری اسلامی در ساکن نگاه داشتن پروسهی دستیابی به سلاح اتمی، به خوش و بشهای گرم با داماد ایرانیاش مینشست.
عزت ایرانیها هم در زمان محمد خاتمی و هم در محمود احمدینژاد و هم در زمان حسن روحانی همچنان بی خدشه و ستبر ایستاده است. انسان ایرانی هرگز در روزمرگیهای خود آنچه را که خلاف عزت یک انسان در «جهان ابوذر قفاری» باشد، مواجه نیست؛ مرگ، فقر، فحشا، کودک فروشی، عضو بدن فروشی، گورخوابی، دزدی و سرقت فراوان، فساد اقتصادی، عصیان طبیعت و … همهی اینها در یک جمله مقام رهبری ولایی امام زمانی، علی خامنهای، خلاصه می شود: «برای همهی شما عزیزان آرزوی شهادت دارم».
ترامپ، الگویی برای سیاستمداران جدید
دونالد ترامپ، که هرمخالفی و هر ناقدی بسیار فکتها و شواهد از جانمایههای سیاستهای «مرسوم» و «معقول» جهان ما را برایش دستچین میتواند بکند، از جنس دیگری است. دستکم نشان داده است که این عادت زشت سیاستمداران امروز که در تمام کشورهای جهان از شمال تا جنوب اروپا، در آسیای پیشرفته، در آمریکا شمالی و جنوبی و خلاصه همه جا، عادت کردهاند که در دوران کمپینهای رقابتی انتخابات یک سری حرف و وعده را تحویل دهند و سپس با گرفتن رای از مردم، و ورود به کاخ و پارلمان، بخش زیادی از حرفهایشان یادشان برود، در او دیده نمیشود. با خود حسابهای تجاری (به قول ناقدان او) – سیاسیاش را کرده است، قول داده است و در جهت آن قولها حرکت میکند. امیدواریم که «این روش» ترامپ، پس از او برای اکثر سیاستمداران (مورد قبول چامسکی نیز) گذشته از اینکه چه نگاهی به راهکارهای سیاسی دارند، عادت و الگو شود.
این فرد آنقدر بر سر حرفهایش میایستد که حتی شعبدهباز سیاست چون جواد ظریف نیز با اتکا به وعدههای انتخاباتی ترامپ باور دارد که در دورهی اول ریاست جمهوری او آمریکا با ایران وارد جنگ نظامی نخواهد شد و با صراحت آبروی سیاسی خود را به قمار میگذارد و پیشبینی میکند که جنگی بین ایران و آمریکا رخ نخواهد داد. از دید ظریف، ترامپ آدم سادهای است و گرنه سیاست، از رفتار و وعدههای روحانی با مردماش، جان مییابد.
ترامپ خواهان مذاکره هست. اما از جنگ هم نمیتواند گریزی داشته باشد. او منتظر رفتار سپاه پاسداران است که ملت ایران را گروگان گرفته است (البته بدون چاقو). او بخاطر عزت برای تعهدهای سیاسیاش با رای دهندگان و مردم ِ(بگی نگی)با عزت آمریکا، دوری از جنگ میکند. اما ناتوان از جنگ نیست. اَدمینستریشن ترامپ برای درگیرهای نظامی حتی بهتر از کادر اطراف جرج بوش پسر است.
ببینیم «عزت» که گویا فقط ویژهی سیاستمداران انقلابی و شیعه و حافظین حرمین در جمهوری اسلامی است با ملت ایران چه میکند. جنگ، مذاکره و از همه مهمتر، مطلوب علی خامنهای، «مقاومت ریاضتی»، کدام یک از اینها منتظر مردم ما هستند؟
تحلیل/نقطه
۲۸ آپریل ۲۰۱۹