بخشی از مردم و اکثریت هاکم سیاستمداران روسها در سالهای اخیر نشان دادهاند که باورهای اخلاقی در آنها، جای ویژهای، حتی در حد فرمالیته و ظاهرنمایی را هم ندارد. آنها به راحتی شانههای خود را بالا میاندازند و انکار بدیعترین اصول اخلاقی در سیاستهای خارجی و داخلی کشورشان را مینمایند. نمونهی بسیار واضح برای این ادعا، حمله به اوکراین و «بازستاندن» به اجبار کریمه بر این استدلال که روسهای ساکن کریمه خواهان این تغییر هستند.
عدم توانایی روسها در قبول، پردازش و تحلیل درست از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آنها را در یک خلاء اخلاقی و نبود اقرار به اصول اخلاقی نگاه داشته است. محقق مرکز بینالمللی دفاع و امنیت استونی، در مقالهی خود مینویسد که رخداد اخیر را، که با همهپرسی دربارهی درصد محبوبیت ژوزف استالین در بین روسها، روبرو هستیم، نباید دست کم گرفت و محبوبیت ۷۰ درصدی این فرد در بین روسها نشان از یک پدیدهی اجتماعی دارد.
نظریهپردازان روسی دلیل این صعود محبوبیت استالین را الحاق کریمه به روسیه و یادآوری امپراطوری و دوران حشمت روسیه میدانند. آنچه که به قبول مواضع اخلاقی و دیدگاههای سیاسی استالین رونق داده است. نتیجهی چنین روندی بیش از همه برای قشر روشنفکر و رفرمیستهای روسیه موجب ناامیدی و نگرانی است. آنها سالها در این جهت که کشورشان بخشی از فرهنگ اروپا و پایبند به انتخابات آزاد و رای مردم است کار کردهاند. در حالیکه مردم بسوی همآوایی با سیاستهای خشن حکومت و ترویج استراتژیهای جنگطلبانه حرکت میکنند. آنچه که نشان نگاه «توجیهگرایانهی» تکسویهای در انتخاب میان خیر و شر دارد؛ افول اخلاقیات و این پرسش که جایگاه ارزشهای مسیحیت به کجا ختم خواهد شد؟ این شرایط از بهم ریختگی و در هم پیچیده شدن افکار و احساسات مردم میگوید. مردم روسیه بطور آشکار از مافیا، تبعیض دولتی، امکان بروز جنگ و رفتار پلیس روسیه در زیر ترس و نگرانی بسر میبرند.
از دید نویسندهی مقاله، روسها بیش از اینکه به تفکر مبتنی بر آموزههای اخلاقی و انساندوستانه و نظمی فکری در این راستا باور داشته باشند، تئوریهای مبتنی بر «توطئه» و شبکههای مخفی باورمند شدهاند. این جایگاه ناتوانی در برابر سیستم حاکم، آنها را از باور به دفاع از قربانیان تبعیض دور میدارد.
ایران
ایران ما نیز، هرچند ما با زبان زیباتری به تشریح فجایع اخلاقی جاری و رایج در کشورمان میپردازیم و با ترکیبهای «افت شاخصهای فرهنگی»، «فروریزی فرهنگی» و از این دست به خودمان امید نوسازی فرهنگی را میدهیم، اما بیشک یکی از معدود کشورهای جهان است که در دهههای اخیر وجود درهای بزرگ بین «ارزشهای خوب و بد ایرانی» را در بافت فرهنگی خود شاهد بوده است،
قبلا هم اشاره داشتیم که ایرانیها با تاریخ پر تلاطم، موزاییک فرهنگی-زبانی چند هزار سالهی خود، و با افت و خیزهای سنگین اجتماعی به شهادت تاریخ، در بافت اجتماعی خود هنوز قوام و قدرت تشخیص را نگاه داشته است. بسیار مشکل و بعید است که منطق و زبان ملایان، فرصتطلبان، رانتخوران، زنستیزان، آقازادگان، غربستیزان و انقلابیون بتواند بر افکار و احساسات ایرانیان تسلط یابد. آری، اکنون نیز در ایران ترس و ناامیدی سیه افکنده است، زیرا این همان چیزیست که خامنهای میخواهد. اما با این چهل سال تجربه، که سراسر «شکست و تناقض و دروغ و فریب» را بر گردن انقلابیون و آیتاللهها آراسته است ، سیر تاریخ غنی و نهاد پویای انسان ایرانی از پا نخواهد نشست.
ایران پس از هجوم اعراب، نخست در دویست سال اول این ویرانی فرهنگی، با ویژگیهای دردناک و دلخراشی که حتی به فراموشی این دو صده از حافظه ایرانیان منجر شده است، دست و پنجه نرم کرد و سپس با صدها سال مبارزه در برابر سلطهی اعراب و مغول و افغان و روس و اکنون استبداد و ارتجاع سیاه در جدال بوده است. اما، هنوز توانسته است خود را یکی از فرهنگهای «زیباییگزین»، «انسانمدار» و «جهاندوست» معرفی نماید. امروز هم طرفداران این شرایط سیاه و غیرانسانی کشورمان و هم مبارزان با این استبداد، هر دو در بگرانی به سر میبرند. دامان میهن جایگاه امن برای همه است.
همانگونه که انتظار میرود روسها را نویسندگان کمنظیر و پیچیدهنویس زبان و فرهنگ غنی روس، راهنما و نور گریز از این سیاهی و ناامیدی باشند، ایران را نیز، تا رسیدن به ساحل آزادگی و انساندوستی، خزانهای غنی از ادبیات و شعر و عرفان، یار و همدوش بوده است و خواهد بود.
ایران تشنهی دموکراسی است. همچون گلی که در زیر آفتاب و بر خشکی خاک، سر خمیده دارد، و نوازش آب آنرا طراوت بخشد. هرچند چند میلیون ایرانی، راه نازسازگاری با الفت و دوستی و با خواست بیشترین را در پیش گرفتهاند و سماجتهای از روی ترس و نگرانیشان کار مردم را سخت کرده است، اما هر «اتفاقی» برای ایران بیافتد، دههی آینده پربار از جوانههای دموکراسی و آزادی خواهد بود.
۵ ژولای ۲۰۱۹