حجاریان میگوید: «باید به رأی محتوا بخشید و آن را به صدا تبدیل کرد»، باید و باید و باید! از زمان پستهی خندان ملایان، تا به امروز ملت ما هزاران «باید، نکنید، بد است، مبادا» و از این دست شنیده است. اما باید به او گفت: این شما هستید که باید در روش فرسایندهتان تجدید نظر کنید. این شما هستید که باید به مردم بپیوندید و مثل مردم عادی مبارزه کنید. این بایدها – اگر مرد عمل هستید – باید شما را بیدار سازد، اگر هم نیستید، لطفا قلم و سخن را زمین بگذارید و کبابتان را بخورید!
هیچ جای تعجب ندارد که مردم ایران وقتی سیخشان داغ شده و بوی کبابشان برخیزد، دلشان خنک گردیده و بسی رنجها و دردهای خود و همسایه را به فراموشی میسپارند. این «قضیه» که بسی دیرپخت است، در فکر ایرانیان ولی پخته گشته و به آسانی گوارای جان گشته است. چهل سالی است که همه چیز از مردم میگیرند و این یکی را هم با گشتهای ارشاد روا میدارند. «حکایتی» که منحرف است، اما انعکاساش قوی است.
انتخابات، بادبادکی در آسمان
در بین نظریهپردازان و کنشگران سیاسیمان نیز این حکایتِ «سیخداغ و دلخنک» بسیار مرغوب نشسته و سالهاست که جایجای، چاشنی مهملگوییهایشان شده است. یکی از اینها سعید حجاریان است. اصلاحطلبی که معرف نظر و ارادتمان هست. اگر بد نبیند این اندرز من را، باید قلم را زمین گذارد، یا اینکه «موز را بخورد»!* حجاریان باز بادبادک انتخابات را به آسمان آبی پرواز داده است تا آنها که دور منقل کباب جمعاند، نگاهی به این بادباک داشته و امیدی که روزی این بادبادک از آن ماست.
باز، دست به قلم برده است که انتخابات در ایران چنین است و چنان است. همچنان، در این دورانی که در و دیوار مملکت، آرزوی رهایی از دست آیتاللهها است، حجاریان باز هم آدرس و بوی «کباب نابِ» انتخابات را نوید میدهد. دلخوشی و شادخواری! زنهار و یاد شعر عطار افتادم که:
تو خوشی جوئی در این دار الم
دلخوشی این جهان درد است و غم
چگونه باید گفت که «بفهمند» که؛ «آخوند بالاسر»، نمیتوانی آزادی و دموکراسی و این «مهملات» را حتی خواب ببینی!
حجاریان از انتخابات شهرداری ترکیه مثال آورده است. او گمان میکند (بخوانید ما را گول می زند)، این انتخابات اخیر ترکیه، یکباره، پس از چندین دهه استبداد مطلق، نبود و قحطی احزاب، بسته شدن فلهای روزنامهها، شکنجه شدن دائم روزنامهنگارهای حامی دموکراسی و نفرت از دیپلماسیی که خواهان اعتبار یافتن از سوی غرب است، به این انتخابات تن داده است. ببینید هموطن گرامی من! حجاریان را در ایران مغز متفکر و نظریهپرداز اصلاحات میدانند! دقیقا این مقالهی حجاریان مثل این است که وسط همهی بدبختیها و مشکلات، منقل و کباب را ببری دم رودخانه، بزنی در رگ و بگویی: « چه کنم؟ این دم را خوش است و ما نیز انتخاباتی مثل مالِ ترکها را در پیش داریم!»
پدرجان! آقا! برادر! هموطن! اَخوی! والله، بالله، به حرمین شریفه سوگند، که نمیشود! نمیشود از میان دکترینهای سیاسی و فلسفی «حوزه» و اهل عمامه، انتخابات آزادی را، که به باخت آنها منجر شود، ترتیب داد! ن م ی ش و د! یک عمر، از «توازن صدای مردم» بگویی، باز این ملایان حرفات را به پای قبایشان هم نمیگیرند! ما اهل پیشگویی و پیشبینی نیستیم، اما آنقدر ورق زده و آنقدر سر در گلیم بردهایم در این غربت، که فهمیدهایم این آرزوی شما، شدنی نیست!
حجاریان میگوید که نهایت کار آنجا است که صدای مردم باید شنیده شود! قربان نفس ِ آدم راستگو! ما هم همین را میگوییم. ولی این صدا، در انتخاباتی که بدست جمهوری اسلامی برگزار شود، شنیده نخواهد شد. این انتخابات، «دستی» میخواهد و این دست، دست حکومت فعلی نیست. «حجاریان» میتواند این ریسمان را در دست نگاه دارد. دستاش برای این کار مناسب است تا بادبادک «انتخابات آزاد و سالم» را در هوا بچرخاند و شب و روز مراقب آن باشد. اما بادبادکی بیش، در دستاش نخواهد ماند.
مردم میدانند دولت/حکومت چه باید باشد
حجاریان در مقالهاش، با سیاقی جدا از تمامیت مقاله، اشارهای قابل تامل دارد که یکی از دلایل برای جامعهشناختی این مشکل سیاسی ما – نبود آزادی – این است که «از سوی مردم ،دولت مانند خدا فرض میشود». ولی اینطور نیست! کجا ملت ما، دولت را در طول تاریخ چند صد سالهی اخیر، مثل خدا دیدهاند؟ نه در مشروطیت و نه در انقلاب و قیام علیه محمدرضا شاه، چنین نبود. این خمینی و دار و دستهاش بودند که با نیرنگ و دروغ خود را جای خدا نشاندند و سپس آنقدر کشتند که کسی نگوید شما جانشین خدا نیستید! چند هزار «مجنون» در ایران حرفهای مصباح یزدی را باور دارند؟ اتفاقا رویهی دیگر سکهی این بحث، بسیار در ایران مصداق دارد: اکنون، مردم ایران، دولت را دستنشاندهی خود و مسئول و خادم میدانند. ملت ایران خوب میداند که آن دستی که برای «جمهوری، استقلال و آزادی» به دست آخوند سپرد، دست آری در یک رفراندوم بود، اما آخوند آنرا «بیعت» نامید و گفت.
راستی، حجاریان فکر میکند این سطور را برای چه کسانی مینویسد: «بیعت مربوط به نظام ماقبل مدرن است»؟ برای ما مینویسد؟ برای دانشجویان مینویسد؟ برای خامنهای مینویسد؟ برای آن روستایی و یا حزباللهی که به بیعت باور دارد مینویسد؟ اصلا چرا باید نوشت؟ خوب همان کبابمان را بخوریم که بهتر از این نوشتنهاست. اینبار قسم و سوگند نمیدهیم، ولی باور کن که مردم ایران این چیزها را امروزه از تو هم بهتر میدانند. عجب درد بزرگیست این، که اصلاحطلبها هنوز فکر میکنند پیشتاز سیاسی مردم ایران هستند.
حجاریان میگوید: «باید به رأی محتوا بخشید و آن را به صدا تبدیل کرد»! باید و باید و باید! از زمان پستهی خندان ملایان، تا به امروز ملت ما هزاران «باید، نکنید، بد است، مبادا» و از این دست شنیده است. اما باید به او گفت: این شما هستید که باید در روش فرسایندهتان تجدید نظر کنید. این شما هستید که باید به مردم بپیوندید و مثل مردم عادی مبارزه کنید. این بایدها باید شما را بیدار سازد اگر مرد عمل هستید. اگر هم نیستید، لطفا قلم و سخن را زمین بگذارید و کبابتان را بخورید!
مردم ایران، اگر کسی دلسوز آنهاست، راههای جدید برای مبارزه با این حکومت مذهبی نیاز دارند. راههایی بسیار متفاوت و دور از امید و «رای» به انتخابات.
چکیده اینکه:
بر این کینه آرامش و خواب نیست
بمانند چشمم بجوی آب نیست . فردوسی
۳ آگوست ۲۰۱۹
…………………………………………………………………………………………………………………………..
* ریشهاش در انفعال «انسان»، زیر درخت تنومند و نامرئی «عدالت الهی» است. عدلی هست و جایی هست و روزی میرسد و سبزیاش شادخواری را همدم میشود. بمان و دل خوش دار که جایی همه چیز برقرار است. نوح هاراری میگوید: «هرگز نمیتوان شامپانزهای را یافت که به امید پنجاه موز در دنیای دیگر، موز دم دستاش را نخورد!». انسانام، چه کنم!
https://news.gooya.com/2019/08/post-28723.php