شرایط منطقهی خلیج فارس کاملا میتواند دگرگون شود و یا اینکه همینگونه بماند. حملات انجام شده توسط چند تا پهباد و احیانا تعدادی موشک «دقیق» و یا نادقیق کروز به تاسیسات نفتی عربستان سعودی، اوضاع جهان را از لحاظ امنیت ارسال انرژی و سوخت، کاملا زیر پرسش برد. احتمالات بسیار زیادی روی میز است و هیچکس با قاطعیت نمیتواند بگوید چه خواهد شد.
پیشبینیهای کمرنگ
آنهاییکه در اروپا تاکید فراوان داشتند که باید از بروز جنگ در منطقهی خلیج فارس دوری کرد، اکنون برای اثبات تحلیلهای خویش دست قویتر در مناظرات خواهند داشت. ولی چه خواهد شد:
- آمریکا به حوثیها درس و تنبیه سختی خواهد داد؟
- همچنان ترامپ از ورود به جنگ دوری خواهد کرد؟
- جمهوری اسلامی که بلافاصله پس از بیرون رفتن جان بولتون از کاخ سفید، دندان نشان داد، چه خواهد کرد؟
- آمریکا نخست حوثیها و نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی را کم ضرر می سازد و سپس اقدام جدیتری میکند؟
- عربستان که از جنگ ابا دارد، گناه را بر گردن حوثیها خواهد انداخت و از جمهوری اسلامی پوزخندی خواهد خرید؟
- جمهوری اسلامی در این میان، دو میلیون بشکه نفت آدریان دریا را معامله خواهد کرد؟
- جنگ بزرگ و همهگیری با رویارویی «آمریکا و جمهوری اسلامی» در شرف تولد است؟
باید از آنهاییکه باور به تئوریها و دسیسههای «دائی جان ناپلئونی» دارند، پرسید: لطفا بگویید چه خواهد شد؟ مگر نه اینکه همیشه «آمریکا و انگلیس» و چند کشور دیگر پشت پردهی تمام مسائل جهان هستند و از قبل میدانند چه خواهد شد، اینک نیز بشنویم که در پنج ماه آینده در خلیج فارس چه روی خواهد داد، پنج سالاش پیشکشمان!
ترامپ جنگ نمیخواهد. ایران شدیدا زیر فشار است و حتی برای فروش دو میلیون بشکه نفت به هر ترفندی دست می زند. اسراییل منتظر است که فرصتی بشود تا شاهد بمباران تاسیسات عملیات اتمی و غنیسازی جمهوری اسلامی باشد. بخشی از ارکان قدرت سیاسی در آمریکا، پس از چهل سال بدنام شنیدن و گستاخی دیدن، تحمل این رفتار را از سوی رژیم آیتاللهها ندارند، اما چه خواهند کرد؟ آمریکا در درماندگی نادری بسر میبرد؟
موج نگرانی
مردم جهان میتوانند و حق دارند از خود بپرسند اگر در این حد آشوب و احتراق در خلیج فارس، اینگونه بر قیمتها و توجه رسانهها و سیاست تاثیر میگذارد، آنوقت درگیری چند دولت که تا دندان، سلاح برای استفاده خریدهاند، کار را به کجا خواهند کشاند!
از سویی هیچ شکی نباید داشت که بروز تشنج و جنگ در خاورمیانه، تمام دیگر اغتشاشات و درگیرهای جهان ما را به کناری خواهد راند. بحران ونزوئلا، آشوبهای هنگکنگ، درگیریها در منطقه فلسطین، شرایط آدلب و حمله و گریزهای بین ارتش ترکیه و کردهای سوریه و حتی حرکات گستاخانه روسیه در منطقه بالکان و اسکاندیناوی، همه و همه از جلوی چشم جهانیان دور میشوند. آدمی نشان داده است، که گوشش به رسانههاست و منافعاش مهمترین محور فکری او را تشکیل میدهند. قیمتها و بازارها بیشترین عامل تاثیر بر زندگی انسان امروزی، که در آرامش میزید، هستند. هنوز از بحران سوریه و کاتاستروفیهای این جنگ دور نشدهایم که بوی جنگ بزرگ دیگری میآید.
جمهوری اسلامی ایران، بدون هیچ تردیدی آرزو دارد وسعت و تاثیرات این جنگ روانی موجود، بسیار وسیع و گسترده باشد. هر چقدر کشورهای بیشتری در این جنگ روانی درگیر شوند، به همان نسبت آیتاللهها و سپاهیان جنگطلب به این باور نزدیک میشوند که به اهداف دیرینه خودمان برای ضربه به کشورهای سنی منطقه رسیدهایم. نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی خود را پیروز خواهند دید.
جایگاه آمریکا در چنین شرایطی، در مقام بعدی انگیزههای داغ جنگطلبان جمهوری اسلامی قرار میگیرد. ایدهال برای جمهوری اسلامی این است که بحرانی اقتصادی و امنیتی با ابعادی بزرگ جهان را زیر فشار قرار دهد و این فشار مدام بسوی آمریکا بادبان بگیرد. نقدها و سرزنشهای بسوی آمریکا سرازیر شود؛ مگر برجام بد کار میكرد که دونالد ترامپ همه چیز را بهم ریخت؟
و یا اینکه، شاید بهتر است گفت، یا اینکه میتوان گفت، که اینها همه رویهی مسائل است و پس آن چیزهاییست که ما نمیدانیم!
اما یک چیز را به قطع میتوان دانست و پیش بینی کرد: شورش مردم در ایران و بمب انفجارات داخلی علیه استراتژیها و منافع جمهوری اسلامی، تمامی حسابها را لازم به بازبینی مینماید و نیروی بزرگی دیگری که دقیقا میداند چه میخواهد، به میدان نزاعها می رسد. این نیرو چیدههای جمهوری اسلامی را بهم خواهد ریخت.
تحلیل/نقطه
۱۶ سپتامبر ۲۰۱۹