این دو کشور، هر دو از لحاظ دیپلماسی و بازی در سیاست، بسیار ناسالم رفتار نموده و مینمایند. اگر عربستان نازپرورده است، ایران هم در انجام تحلیلهای بلند مدت بسی کندذهن است و در اشتباهکاری ید بیضایی دارد. درد آنجاست که عربستان بطور طبیعی و ذاتی – و نه از روی آرمانهای آسمانی – نزدیک منافع مردماش میایستد. اما برای جمهوری اسلامی منافع و جان ایرانیها در تقدم قرار ندارد.
دو رقیب بزرگ
دو کشور در منطقهی خاورمیانه، دست کم در طول چهل سال گذشته برای خود و همسایگانشان مدام مشکل آفریدهاند. خود در میان مشکلات، کم و بیش دست و پا میزنند. وجههی سیاسی خود را با هر مستملکی و مستمسکی که بتوانند ناشیانه آرایش مینمایند. گاهی دینمدار و گاهی دنیامدار میشوند. مخالفان خود در داخل و خارج را ترور فیزیکی و هویتی میکنند. هر دو به حمایت از تروریسم مشهور و گشادهدستاند.
جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی از زمان انقلاب اسلامی با نوع جدیدی از «رقابت»، در منطقهی مسلمان خاورمیانه و در بازارهای نفت، در برابر هم قرار گرفتند. این نوع رقابت در زمان حکومت محمدرضا پهلوی بین ایران و عربستان وجود نداشت. رقابت بود، اما هر دو کشور بسیار سعی داشتند بال و پر هم را در رقابتها نسوزانند. هر یک در جایگاه خود سعی میکردند که با دیپلماسی «کم هزینه» و بدون سر و صدا، به گسترهی هژمونی خود در خاورمیانه و جایگاه سیاسی خود در جهان بیافزایند.
اما پس از انقلاب اسلامی، روح الله خمینی و آیتاللههای پیرو او خط جدیدی از رقابت را بین ایران و عربستان دامن زدند. خطی که امروز پس از چهل سال آنرا با ترکیب نارسای «جنگهای نیابتی» میشناسیم. اگر منصف با شیم، این سرنوشت جدید برای دو کشور را انقلابیون ایران دامن زدند. ایدئولوژی آخوندهای محروم تاریخ اسلام، در ایران و لبنان و عراق، یکسر بر کسب قدرت سیاسی در جهان اسلام بنا شده بود. این ایدئولوژی به طور نهفته و مخفیانه سالها پرورش داده شده بود. برای هیچ ایرانی، لمس این مفهوم کار مشکلی نیست، که در «دنیای» عوام و ملایان شیعه، نگاهی بد و پر از اکراه نسبت به جهان سنی وجود داشت. از سه خلیفه راشدین قبل از علیابن ابیطالب، حتی ابراز نفرت میشد. در سالهای قبل از انقلاب، از سوی قشر جوان طلاب حوزههای درس قم، دیدگاههایی در نقد و دوری از این قضاوتهای تند، نسبت به جهان سنی و خلفای قبل از علی، رواج یافته بود. نه اینکه این دیدگاهها قدمتی نداشتند، اما نفوذ اندیشهی قدرت سیاسی در جهان اسلام که سالها روی آن کار شده بود و در ایران علی شریعتی سخنور اصلی این دکترین بود، موجب شده بود که جوانترها ببینند که با این قیچی دو تیغه، یک سر شیعه و یک سر سنی، نمیتوان کار کرد مگر اینکه دو تیغه با هم کار کنند.
روحالله خمینی اما متفاوت میاندیشید. او دستیابی به صلح و وفاق را تنها از راه قدرت و خشم میشناخت. او با آنکه بسیار شیعهی تندرو و افراطیی بود، اما بی آنکه تفاوتهای شیعه و سنی را بطور علنی دامن زند، از باب مکروه شمردن و کافر دانستن دولتمردان کشورهای سنی وارد شد و برای به زیر کشاندن آنها، ایران را وسیله قرار داد. ریشهی دشمنی عمیق جمهوری اسلامی ایران و عربستان از آنجا بوجود آمد و هنوز ادامه دارد و به جنگهای نیابتی تنیده شده است. عربستان، هرچند که گاهی پنهان میسازد، اما بطور واضح در حمایت از نیروهای تروریستی دست داشته و دارد. جمهوری اسلامی ایران هم که آشکارا به حمایت از نیروهای مسلح که در تنشهای خشن منطقه دست دارند، افتخار میکند.
با نگاه به چهل سال گدشته، میتوان گفت که در این میان مردم دو کشور، بیشک با بخش اعظم سیاستهای حكومتهایشان نه تنها موافق نیستند که در تضاد آشکار بسر میبرند. این صدا و انباشت اعتراضها در دو کشور سالهاست که با سرکوب وسیع روبروست. در عربستان بدلیل نبود ساختار فرهنگ مبارزات سیاسی و جای نگرفتن اندیشههای مدرن در بین مردم، سرکوب مبارزات با هزینهی کمتری برای حکومت روی میدهد. در ایران، که جامعهای خواهان یک حس دگرگونیخواه هزارههاست و از نخبهگان و فرهنگ مبارزات پیچیدهای برخوردار است، هزینهها برای جمهوری اسلامی ایران بسی سنگینتر و وسعت و حجم سرکوب هم بیشتر است. برای نمونه اینکه ایران بیش از چند میلیون مهاجر ناراضی از حکومت دارد.
آمریکا
از زمان انقلاب اسلامی، دشمنی بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا بویژه پس از گروگانگیری سفارت آمریکا، به عمق عجیبی رسید. چپهای انقلابی ایران توانستند آشی برای سرنوشت روابط ایران و آمریکا بپزند که تا سالها لذت خوردن آن را ببرند و هنوز هم میبینیم که چپ مخالف جمهوری اسلامی ِ اروپانشین میگوید: «در برابر فشارهای آمریکا دوام میآوریم!» یعنی دوام جمهوری اسلامی دوام ماست. یعنی رنجی که بر ملت ایران میرود رواست! زیرا دشمن ما آمریکا و نه حکومت دینی ایران است!
دوستی بین آمریکا و عربستان اما شدت یافت. عربستان با یک سیاست منظوم، برای نازا ساختن خطرهای از بیرون («اسراییل») و خطرهای از درون، «آزادیخواهی و استقلال»، سالهاست که بازار گرمی برای خرید سلاح از آمریکا، کنترل قیمت نفت با ملاحظه قرار دادن بازار آمریکا و همپیمانی سیاسی این کشور است. دلیل آن نیز واضح است. عربستان نمیخواهد اشتباه و یا ریسکی را که محمدرضا پهلوی و رجب طیب اردوغان مرتکب شدند، در سرنوشت خود ببیند. عربستان زبان دیگری را از درون تاریخ بلند و عمر سیاسی کوتاه خود، برای دیپلماسی با ابرقدرت سیاسی و اقتصادی جهان امروز برگزیده است. عربستان خود نیز روزگاری مرکز و بخشی از یکی از امپراطوریهای عظیم تاریخ بوده است. از فروپاشی این امپراطوری درسی متفاوت را گرفته و برای تامین بهینههای «زندگی» در عربستان، برای مردم حجاز، سیاستی ویژه دارد. از شاهجملههای این درس، دوستی و سازش با ایالات متحدهی آمریکاست. دیپلماسیی که برپایی سایههای خیمههای مجلل برای برگزاری حج و سفرهای اروپایی شیوخ در ایام داغ سال را تامین کند، عربستان را کافی است. توجیههای خاص خود را هم دارد.
ایران، هم در زمان محمد رضا پهلوی و هم از صدهها قبل از آن، مدام خواهان بازگشت به عظمت تاریخی و «ایران بزرگ» بوده است. بر خلاف عربستان، ایران دارای بافت یکپارچهی عقیدتی و فرهنگی و زبانی نیست. قدمت تاریخ و وسعت بوستان فرهنگیاش بسی بیش از عربستان است. از تلاش برای احیای ایران بزرگ از پا ننشسته است. و امروز، چهل سال است پایگاه تلاش برای تاسیس خلافت بزرگ شیعیان در جهان اسلام شده است: یکپارچه زیر حکومتی دینی و اسلامی-شیعی قرار دارد. حکومتی که با بخش اعظم دنیا در تضاد است و در مسیر پرورش خرافات و دوری از «جهان ِ» خود، از تمام اجداد خود سبقت گرفته است.
آمریکا میخواهد با ایران دوست باشد. اقرار به سیاستهای اشتباهاش در قبال محمدرضا پهلوی و بحرانهای سیاسی حکومت او کرده است. اما جمهوری اسلامی، که نخست، اسبابدست چپهای آمریکاستیز شد، امروز هویتی تازه یافته است و خود را در قاب یک حکومت دینی زیادهطلب در برابر آمریکا قرار داده است. توجیههای خاص خود را دارد. حتی در طی عقد و پس از برجام نیز، این دست دوستی آمریکاییها شد که در ظاهر قضیه بسوی ایران دراز بود و علی خامنهای مدام قهر و بیاعتمادیاش را متوجه آمریکاییها ساخت.
اروپا
اروپا از عربستان خوشش نمیآید. بی شک برای ایرانیانی که در اروپا زیستهاند، این ادعا دور از ذهن نیست که مردم اروپا از سیاستها و عملکرد حکومت عربستان هرگز دفاع نمیکنند. دلایل این نگرش هم چندان راحت قابل لمس نیستند. اگر بتوانیم بفهمیم که چرا چپها ضد آمریکا هستند، یا بفهمیم که چرا ملایان ایران منافع خود را در جدال با آمریکا مییابند! اگر رویهای از برداشتهای رجب طیب اردوغان را که به دوری از آمریکا و نزدیکی به روسیه کشانده شد، بتوان درک کرد، اما زیربنای دوری و حتی انزجار از مشی سیاسی عربستان در اروپا را راحت نمیتوان لمس نمود. نه در تحلیلهای عمیق رسانهها، نه در سمینارها و نه در کتب، ما جای پای زیادی از عربستان در اروپا نمییابیم. از عربستان زمانی حرف زده میشود که ضرورت و اجباری پس کار باشد.
دیپلماسی عربستان برای اروپا خطر آفرین نیست اما ابدا مطلوب هم نیست؛ عربستان یک کشور کاملا سنتی اسلامی است که تنها با هویت اسلامی خود سرپا و زندهست. نه در زمینهی هنر و سینما، نه در زمینهی ادبیات و شاید در هیچ زمینهی فرهنگی جذابیتی برای «ملل» چندفرهنگی اروپا ندارد. عربستان ساکت و آرام است. همکاری نمیکند و شعار هم نمیدهد. با تمام ثروتاش حاضر به اسکان موقت سیل پناهجویان نیست و حتی با اشارهی مستقیم آنگلا مرکل هم باز درهای کشورش را نگشود. عربستان پول دارد و پول میدهد و جز دادن پول و خریدهای چند صد میلیونی، هیچ نفع دیگری را نمیخواهد که برای اروپا داشته باشد. عربستان تلاش بسیار کرده است که مساجدی را با نفع مالی فراوان برای دولت میزبان، در اروپا بسازد و به نمایش گذارد. اما تاکنون موفق نشده است. با اینکه اسلام عربستان، تا قبل از جنگ داخلی افغانستان، بیشتر اسلامی فقهمدار و دینی ترویجی بود، و امروز دامناش به خطر القاعده و طالبان آلوده گشته است. از این رو، همچنان تلاش میکند در اروپا چهرهای آرام داشته باشد. عربستان پناهندهای را از کشور خود روانهی اروپا نمیسازد و نساخته است. میتوان گفت که اروپاییها با مردم عربستان در تماس نبوده و نیستند. عربستان از دید اروپاییها یک خطر ساکت است. خطری ایدئولوژیک که دارای توان مالی بسیار عظیمی است. از سویی، اروپاییها از بهترین دوست و وفادارترین همپیمان آمریکاییها نباید خوشششان بیاید. تقابل منافع و سیاست بین اروپا و آمریکا، در زمان ترامپ به اینروی پرده آمد زیرا ترامپ سیاستمداری دستپروردهی سیاسیون نیست. اما این اختلافات در زمان روسای جمهور قبلی آمریکا، و بویژه پس از جنگ ویتنام، همیشه وجود داشته است.
دولتهای کشورهای اروپایی هم خیلی جدا از مردم خود نمیتوانند عمل کنند. شکست نسبی گلوبالیسم و ظهور ناسیونالیسم در اروپا، شکست سالها تلاش نخبهگان و کارشناسهای پرکار و خبرهی اروپایی بود. شکست محاسبههای جامعهشناختی و اقتصادی و سیاسی بود. قدرت مردم در اروپا پخش است. مانند قدرت سیصد میلیون آمریکایی نیست که در میان دو حزب بزرگ تقسیم شده است. افت و خیزهای سیاسی در اروپا به ارزشها و تلقی مردم از ارزشهای اروپایی وابستگی زیادی دارد. همین ویژگی، از توان سیاسی اتحادیه اروپا، که میرفت راه نجاتی برای مشکلات جهانی باشد، بسیار کاست.
ایران برای اروپا و برای بخش زیادی از مردم اروپا، همچنان در زیر هالهای از جذابیت قرار دارد. همچون زنی که چادری مشکی بر سر و تن دارد اما در ته نگاه و چشمانش دنیای دیگری را می توان دید. هنوز برای اروپاییها جمهوری اسلامی و ایران یکی نیستند. نگاه آنها به ایران نه فقط در حرفهای سیاستمداران اروپا، که در مقالهها، سمینارها و گفتگویهای تلویزیونی رمزگذاری شده است. اروپا از دیرباز با ایرانیها در تماس بوده است. میلیونها ایرانی در اروپا زندگی میکنند. چه انقلابی و چه دگرگونیخواه، برای بیان و دفاع از هویت خود تلاش میکنند. در همهی مدارج فرهنگی و تخصصی دیده میشوند. در همسایگی، تجارب خوب میآفریند. کار میكنند و مالیات میپردازند. فیلمهای هنری و قابل بحث می سازند. در داخل مبازره میکنند و در خارج نگذاشتهاند که بیتفاوتی سیاسی همهگیر شود. عیدشان، نوروز، عید قابل وفاق با اعیاد اروپایی است، کریسمس را میشناسند و برگزار میکنند. شعرای کلاسیکشان، سالهاست گلهای معطر قدیمی دانشکدههای شرقشناسی اروپا هستند. ایرانی نشان داده است، بر خلاف آیتاللههای حاکم بر کشورش، با فرهنگ اروپا ستیز بنیادین ندارد.
دولتهای اروپایی نیز از این بستر حاصلخیز تبادل فرهنگی ایران و اروپا، بهترین سود را میبرند. حجم تبادلات تجاریشان با ایران، بسی بیش از همتای آن با عربستان سعودی است. یا خود را گول میزنند و یا باور دارند که ایران بسوی بهترشدن میرود.
انتخاب بد یا بدتر
در جهان سیاست همیشه این انتخاب بد و یا بدتر، یک قانونِ حاکم است. انتخاب اشتباه به انتخاب بدتر میانجامد. البته آنگاه که خوبی در کار نباشد. اگر خوبی در کار باشد، آنگاه انتخاب بد، خیانت است و اشتباه نیست.
آمریکا و اروپا نیز در برابر عربستان و جمهوری اسلامی ایران، به انتخاب بین بد و بدتر رسیدهاند. اروپا عربستان را بدتر از ایران، و آمریکا، علیرغم تمایلاش، ایران را بدتر از عربستان مییابد. بیشک بافت سیاسی هر دو کشور ایران و عربستان، برای آمریکا و اروپا، تنش آفرین، پناهندهزا، تروریسم پرور و پر از وادنگهای فرهنگی و سیاسی برای بافت اجتماعی و سیاسی دو قارهی بزرگ غرب است. اما باید انتخابی را صورت داد. آنگاه که انتخاب بر اساس رقابت پیش میرود، یعنی آنچه که از زمان تشکیل اتحادیهی اروپا بین اروپا و آمریکا نطفه بست، پس باید سراغ آن رفت، که برای دوست رقیب، حریف است.
اکنون با بالاگرفتن بحران امنیت برای خلیج فارس، باید گفت چشمهای جهانیان بیش از همیشه متوجهی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی است. عربستان همچنان محافظهکار و راحتطلب باقی خواهد ماند. عربستان بسیار به سختی تن به جنگ خواهد داد. همهی شواهد هم از این نشان دارد که تامین امنیت کامل برای این گربهی کنار شومینهی خاورمیانه، تقریبا ناممکن است. دونالد ترامپ نیز، که از جنگ کاملا فرار میكند، خوب میداند توپ کمباد جنگ را به میدان چه کسی بیاندازد. اروپا و دنیا اگر چه دلِ خوشی از عربستان ندارند، اما از اینکه صدور نفت آن کشور، سکتهی موقت کند نیز، وحشت دارند.
ایران نیز خوب فهمیده است این حریف، یعنی عربستان، از چه جنسی است. میداند ترامپ هم دست و دلش برای رایهای صندوقها میلرزد. پس زمان را بهترین میداند که حرفاش را «تا میتواند» به کرسی بنشاند. این دو کشور، هر دو از لحاظ دیپلماسی و بازی در سیاست، بسیار ناسالم رفتار نموده و مینمایند. اگر عربستان نازپرورده است، ایران هم در انجام تحلیلهای بلند مدت بسی کندذهن است و در اشتباهکاری ید بیضایی دارد. درد آنجاست که عربستان بطور طبیعی و ذاتی – و نه از روی آرمانهای آسمانی – نزدیک منافع مردماش میایستد. اما برای جمهوری اسلامی، منافع و جان ایرانیها در تقدم قرار ندارد. هزاران نفر فدای یک پروژه جسورانه و دهانپرکن قاسم سلیمانی بشوند، عین خیال رهبر و رییس جمهور و وزیر خارجهی ایران نیست. بزرگترین اشتباه فاجعهآفرین ایران این است که فکر کند؛ ۱)آمریکا یعنی ترامپ، و ۲) آمریکا می تواند عقب نشینی کند و بگوید «غلط کردم»!
به هر حال شواهد اینگونه نشان میدهد که به روزهایی از این بازی چهل سالهی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در منطقه رسیدهایم که تاریخسازی خواهند کرد. هر دو کشور در بین همسایگان و کشورهای آن منطقه «دوستان و دشمنانی» دارند. از جمله اینکه موضع اخیر پاکستان، با این صراحت، در دفاع از عربستان قدری عجیب بود. این دو قدرت بزرگ، ایران و عربستان، با جنگی بزرگ، میتوانند دیگران را با خود به درون آتش ببرند.
تحلیل/نقطه
۲۱ سپتامبر ۲۰۱۹