انقلابیون ما که به انقلاب ۵۷ و رهبر آن خمینی مینازند، خمینی را قهرمان استقلال وطن میدانند، زیرا علیه جایگاه مستشاران و دیپلماتهای آمریکایی در ایران به اعتراض بلند شده بود. امروز، بخش عظیمی از کشور و مردم عراق کاملا اسباب سیاستهای مخرب رژیم جمهوری اسلامی انقلابی ایران شدهاند! امثال قاسم سلیمانی در آن کشور سرباز تربیت میدهند. و چرا این امور مکروه و منفور نیست؟
هفتههای اخیر، برای چندمین بار در دهههای اخیر، شاهد اعتراضات و شورشهای مردم عراق و لبنان علیه فساد و ستم حاکمین این دو کشور بودیم. شورش مردم عراق با قربانیان زیادی همراه است. پراکندگی و ناهمگونی گروههای مدعی قدرت سیاسی-اجتماعی در عراق کار را بر مردم عراق سالهاست که سخت کرده است. نفوذ پر از فتنهی جمهوری اسلامی ایران به میان شرایط متزلزل سیاسی عراق نیز افزون بر همهی مشکلات مردم این کشور، دستکم دو دهه است که ثبات سیاسی این کشور را بازیچهی فرقهگرایی، جنگ نیابتی و دشمنی بین شیعیان و سنیهای عراق نموده است.
با این وصف تا به امروز، مبارزات مردم عراق ادامه دارد. دولت و ارتش عراق در برخورد با معترضین از نوعی خویشتنداری در سرکوب، نشان در رفتار و گفتارشان دارند. گستردگی و وسعت شورشها نیز با ناآرامیهای قبلی عراق تفاوت دارد. تظاهرات نیز از شعارها و خواستهای مشترک بزرگتری در مقایسه با قبل، تغذیه میشوند. روند مسائل به سمت و سوییست که میتوانند دگرگونیهای سیاسی کارآمدی را برای مردم عراق به همراه داشته باشند. اگر در بین رهبران طیفهای سیاسی و سیاستمداران عراق تمایل به اینکه نفوذ جمهوری اسلامی ایران در کشورشان محدود شود، ریشه زده و در حال رشد باشد، باید گفت عقلانیت سیاسی به عراق رخنه کرده است.
تاریخچهای کوتاه اما قطور
از زمان حملات ارتش آمریکا به حکومت صدام حسین توسط دولت جرج دبلیو بوش، با فروپاشی نظام حکومتی بعثی و قدرت صدام حسین، عراق دستخوش تحولات و فراز و نشیبهای سیاسی و اجتماعی بسیاری شده است. شاید پس از مردم افغانستان، کمتر ملتی در جهان ما در طول نیم قرن گذشته، مصائب و مشکلات مردم عراق را پس از فروپاشی حکومت کشور دیده باشند. بی شک مردم افغانستان برای بیرون راندن نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از کشورشان چه در زمان جنگ با روسها و چه در زمان جنگ داخلی و از سر کندن بلای طالبان، و تا به امروز، نیز سختترین روزها و شبها را در طول چند دهه در نور دیده است. اما، مردم عراق نیز که از جنگ ایران و عراق و بهای سنگین حملات دولت آمریکا در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون، رهایی یافته بودند، یکباره با سقوط صدام حسین، نوع جدیدی از کشتار و خونریزی را در شهرهای خود دیدند که حتی مدارس، ایستگاههای پلیس، میدانهای خرید و فروش و اماکن مقدس را نیز مورد حمله قرار دادند. سطح و ابعاد عملیات انتحاری تروریستی و بمبگذاریها در عراق بدون شک تاکنون بی سابقه بوده است.
اما عراق با این وجود راهی به سمت روشنایی را نیز میپیمود. همان راهی که آمریکاییها تا یک دهه پیش و قبل از ظهور باراک اوباما در کاخ سفید، برای کشورهای جهان، ادعای به ارمغان بردناش را همراه با فتح و فتوحات نظامیشان داشتند: دموکراسی. ساختار سیاسی عراق که از زیر چنگالهای قدرتمند صدام حسین و حزب بعث و یا بعبارتی نظام بعثی رها شده بود، علیرغم همهی مشکلات ذکر شده با خون تازهای که بدان تزریق میشد مدام گوشت مییافت. عراق در زیر همهی آن آتش و دود و خاکستر انتقام های کور بازماندگان حزب بعث و فتنه و فساد جمهوری اسلامی سعی کرد به سمت یک آیندهی روشنتر پیش برود. با کمکهای مالی جمهوری اسلامی ایران، جایگاه اراذل و اوباش و افراد تندروی عراق که به گروهکهای سیاسی میپیوستند، خشونت و بیرحمی را بر مخالفان سیاستهای جمهوری اسلامی رواج داد. در کنار این معضلات و دشواریهای، فقر و بینوایی مردم کشور نیز رو به افزون است. اما، عراق تالش در راه رسیدن به یک کشور آزادتر، مستقلتر و مدرنتر را در پیش داشته و دارد. شرکت اکراد در بافت سیاسی کشور، تعدد احزاب با رویکردهای سیاسی متفاوت، تعدد و تنوع مطبوعات و آزادی بیان مطبوعات در حد کشوری چون عراق و انتخابات سیاسی آزاد و بدون فساد سیستماتیک، از جمله دستاوردهای مردم عراق پس از بیست سال تحمل شرایط بسیار دشوار و بدور از امنیت و رفاه هستند.
جمهوری اسلامی، که همیشه گمان میکند بسیار باهوش است، با ورود آمریکاییها به عراق و با نظر شخص علی خامنهای، تصمیم گرفت شرایط بی ثبات عراق را برای آمریکایی بسیار گرانتر از آنچه هست گرداند و بی تفاوت به روزگار و درد و رنج مردم عراق، عراق را صحنهی درگیری خود با آمریکاییها کرد. در کنار و در بطن بحرانها و تشنج همهگیر کشور عراق، جمهوری اسلامی همچون ماهیگیری که از آب گل آلود ماهی میگیرد، بذر دشمنی و تبعیض بین شیعه و سنی عراق را با کمال وقاحت و بیشرمی به زمین افشاند و تا توانست با دلارهای نفتی آبیاری نمود. مستشاران نظامیاش را راهی عراق کرد تا عراق را خاک دوم ایران برای جنگ و خونریزی و بقای آیین سرخ تشیع گردانند.
امروز که خشم و نفرت مردم را در عراق از جمهوری اسلامی، خمینی و خامنهای میبینیم، نباید لحظهای با حیرت به این بازتاب بنگریم و از مردم عراق جز این انتظار داشته باشیم. انقلابیون ما که به انقلاب ۵۷ و رهبر آن خمینی مینازند، خمینی را قهرمان استقلال وطن میدانند، زیرا علیه جایگاه مستشاران و دیپلماتهای آمریکایی در ایران به اعتراض بلند شده بود. امروز، بخش عظیمی از کشور و مردم عراق کاملا اسباب سیاستهای مخرب رژیم جمهوری اسلامی انقلابی ایران شدهاند! امثال قاسم سلیمانی در آن کشور سرباز تربیت میدهند. و چرا این امور مکروه و منفور نیست؟ اما جایگاه ویژه چند ده دیپلمات و مستشار آمریکایی غیرت و نفرت خمینی را به همراه آورده بود؟ آیا در ایدئولوژیها – چج زمینی و چه آسمانی – همیشه «هدف» همه چیز را توجیه میکند؟
همصدایی با خاورمیانه
در قبال شرایط عراق، از بابت سکوت بعضی از سایتهای پربیننده و رسانههای ایرانی اپوزیسیون، و داعی دموکراسی و حقوق بشر، باید در حیرت رفت! چرا امروز اینقدر کم به اعتراضات مردم عراق بها میدهیم؟ همین روزها که مردم عراق دارند در خیابانها جان میبازند و مردم لبنان خواب خوش حسن نصرالله مفتخور را بهم زدهاند، بخشی از مردم ما در وفات امام رضا و عزاداری اربعین حسینی خیابانها را پر کرده بودند. عدهای در خیابانها راه افتادهاند که کنسرتهای مختلط باید تعطیل گردند و حجاب رعایت شود. اینها، بخشی «افتخارات و بزرگیها» ملت ما نیستند اما از دید جهانیان تکهپارههایی جدا از ایران هم نیستند.
از این رو، قابل درک نیست که ما ایرانیان مدعی سکولاریسم و دموکراسی، بهای لازم را برای شورشهای مردم عراق قائل نباشیم. اگر در مواردی نام «ایران» با نفرت از دهانشان بیرون میآید، اگر همانگونه که دمپایی بر عکس صدام می کوبیدند امروز بر عکس خامنهای میکوبند، باید منصفانه نگریست: که مقصر کیست؟ مردم عراق دهها هزار کشته را برای عملیات تروریستی متحمل شدهاند. آنها به خوبی از چمدانهای پول و اهداف ولی فقیه برای گروهکهای سیاسی شیعه که ثبات کشورشان را به بازی گرفتهاند خبر دارند. پس بی ربط نیست اگر بگویند «ما از جمهوری اسلامی «ایران» متنفر شدهایم».
این ادعا، فراری به جلو نیست که ایران با جمهوری اسلامی ولی فقیه یکی و از یک جنس نیست. اما این هم خود گول زدن است که پس از دو دهه دخالتهای مرگبار و کثیف حاکمان کشورمان در شرایط کشور همسایه و برای نابودی استقلال آنها، ما بخواهیم نام ایران پاکیزه بماند. مگر نام اسراییل، عربستان، آمریکا و انگلستان ماند؟ مگر پرچمهای آنها محترم ماندند؟
عراقیها از شرایط بسیار سختتر از شرایط حاکم بر کشور ما رنج بردهاند و امروز صدا و خواست سیاسیشان بی شک باارزش است. درماندگی مستمر مردم عراق از زمان حملات نظامی آمریکا در دولت بیل کلینتون آغاز شد. نتوانستند از شر صدام راحت شوند و یا اینکه رفتار شرور صدام را کنترل کنند. سپس زمینگیر شدند تا آمریکاییها، بعثیها، القاعده، سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، گروهکهای تندرو شیعه و هر آن دیوانهای که اسلحهای بدست داشت در آن کشور تاخت و تاز کند. اکنون خواهان باز یافتن کشورشان هستند، کشوری که در شرایط فعلیاش نه استقلال دارد و نه امنیت را میبیند. باید نخست همهی بیگانگان طماع و بیرحم و دست نشاندگان آنها را از کشور خود بیرون کنند و سپس به ساختن عراقی نوین بپردازند.
تحلیل/نقطه
۴ نوامبر ۲۰۱۹