ایران در پر افتخارترین روزهای تاریخ خود بسر میبرد. ملت ما بار دیگر نشان داد که یکباره به کوچه میزند، وام و حسابش را کنار جام میگذارد. این جوانان و کسانیکه در این روزها در صف اعتراضات کشته میشوند، از جانبازان جنگ ایران و عراق نیز مقام والاتری دارند. در ادامه خواهم نوشت که چرا! اما این اعتراضات به کجا خواهد رفت؟ این، پرسشی بزرگ و درگیر کنندهی ذهن و احساسات است تا حدی که نگرانی از شکست اعتراضات را میخواهیم از جلوی چشمها کنار بزنیم.
تفاوت این دوران با جنبش سبز
در دوران جنبش سبز، «پاسخها» یا یاوهها و سرزنشها از دهان خامنهای و احمدینژاد و سپاه و سرکوبگران به سوی مردم در جریان بود؛ انتخاباتی شده بود و میگفتند ما بر حقیم و تقلب هم نشده است. میگفتند «خش و خاشاک» هستید! زیرا به ۶ الی ۸ میلیون رای طرفدار خود دلگرم بودند.
اکنون چه؟ مردم در مقابل مردم نیستند. مردم از فساد، جنایت، سیاستهای غلط به جان آمدهاند و برای لبریز شدن صبرشان کافی بوده است که جرقهای بخورد، و خورد! اکنون یاوه گویان چه باید بگویند؟ در طول دوران ریاست جمهوری روحانی همه به جان هم افتادند، یکدیگر را لو دادند، از فساد اقیانوسوار مالیشان گفتند، «استخر و خفگی رفسنجانی» را به رییس جمهور چند بار یادآوری کردند. بی حرمت شدهاند. و در برابر خواستهای ملت درماندهاند.
امروز دیگر حرفی برای گفتن ندارند. جز اینکه بگویند: «مردم حق دارید! اما در بین شما چند ده میلیون اشرار هست»:
- بیش از ده میلیون حاشیهنشین محروم
- بیش از نیمی از مملکت در زیر خط فقر
- بیش از هزاران کارگر دستمزد دریافت نکردهی داغ و درفش دیده
- بیش از هزاران معلم محروم و تنگدست و دهها در حبس
- بیش از صدها دانشجوی محروم شده از تحصیل
- بیش از چند میلیون «سیستانی و بلوچستانی» فقیر و دردمند
- بیش از، بیش از، میلیونها زن که از بیحرمتی به زن، به فغان آمدهاند
- …
این قربانیان والاتر از جانبازان جنگ هشت ساله هستند
ادعای کوچکی نیست. اما استدلالش هم سخت نیست؛ بسیاری از جانبازان جنگ، براستی نمیدانستند چطور در راستای افکار متوهمانه و بی سر و ته روحالله خمینی دارند جان میبازند. بسیاری نمیدانستند که جهان تابع حرف مشتی ملای مجنون شیعه نخواهد شد. بسیاری نمیدانستند که امام زمان در جبههها اسب نمیتازد. بسیاری نمیدانستند که امکان صلح با صدام بود و صلح بعد از دو سال بسی به از جنگ هشت ساله با شکست است. نمیدانستند، خواسته و نخواسته جان باختند. در درون صدای تبلها و سرودها و شعارهای انقلابی و ایدئولوژیکی، فریب خورده، جبههها را پر کردند. بسیاری از آنها امروز پشیمانند.
اما این جوانانی که با دست خالی و بدون سلاح و بدون برنامه ریزی قبلی، به خیابان آمده و در برابر یکی از مخوفترین و جانیترین رژیمهای نه تنها تاریخ ایران، که تاریخ بشریت، سینه سپر کردهاند و «آتش به اختیار خود» برای جانبازی هستند، میدانند چه میخواهند و میدانند چه راهی سختی در پیش است. میدانند که یا باید خود، کشورشان، ایران را از دست این دیو خونآشام و سیاهدل برهانند یا اینکه هیچ کس دیگری را توان این کار نیست. اینان شهید راستین هستند؛ شاهد بر مرگ خود، خداحافظی با شیرین زندگی، تا فرهاد تاریخ آزادگی ایران بمانی. روزی، دیوارهایی بلند را در تمام شهرها از نامشان خواهیم ساخت.
خودجوشی اعتراضات
خامنهای این اعتراضات را به خانوادهی پهلوی نسبت داد. رضا پهلوی هم پاسخی مناسب به او داد که: «حرص میخوری، مشکل خودت هست»! ولی همانگونه که پهلویها گفتهاند این اعتراضات که اکنون چهرهی یک «جنبش مردمی» بزرگ را بخود میگیرد، خودجوش بودند. اما خامنهای بهانهجو و فرا افکن باز هم دشمن و هجمه و فتنه را سپر خود ساخته و پشت آن رجز میخواند. خامنهای اینقدر درایت و هوش سیاسی ندارد که حتی اگر نوه خردسالش از او بپرسد: «بابابزرگ! آیا جنبش سبز و دیماه ۹۶ را هم پهلویها دامن زدند؟»، یک جواب درست و حسابی برای این طفل داشته باشد، چه رسد پاسخ به مردم شریف ایران که سالهاست نکبت فرمانروایی این آخوند را بر خود دیدهاند.
مردم خودجوشانه به خیابانها آمدند. هیچکس نه خبر داشت و نه فکرش را میکرد. بسیاری با توجه به ترازهای اقتصادی جهان در گردش سال میلادی قدیم به نو، منتظر بحرانهای مالی سخت برای ایران بودند. خود رژیم هم ابدا فکرش را نمیكرد که اکنون اینگونه شود. اما شد.
خودجوشی این اعتراضات یک ویژهگی دیگر هم داشت. نه تنها رژیم و حتی مردم ایران را شگفتزده کرد، بلکه کشورهای خارجی را هم در برابر یک عمل ناگهانی قرار داد. بنزین در ایران مدتها قیمتاش به نسبت دیگر اجناس پایین تر مانده بود. ولی افزایش قیمت آن، مخزنی بود، پر از دردها و شکایتهای مردم شریف ایران، تا با جرقههای خشم مردم منفجر گردد.
روند جنبشهای مردمی تا به نتیجه برسند تقریبا مسیر همانندی را پیش روی میگذارند. این اعتراضات – جنبش دیگر پایانی ندارد. میتوان شاهد وقفه در آن بود، میتوان شاهد افت و خیز در آن بود، اما پایانی ندارد. زیرا، رژیم در حل مشکلات دیگر راهی جلوی پایش نیست. کشتن هر یک نفر بیشتر، از امروز به بعد، کینهی مردم از رژیم را چندین برابر دوران جنبش سبز خواهد کرد. این نفرت و کینه، دیگر رژیم را، ملایان را، مافیای اقتصادی را رها نخواهد کرد. اکنون که کار به جنبشی در این وسعت رسیده و تا این حد بیشرمانه از مردم کشتهاند، دیگر حتی مذاکرات با آمریکا هم مردم ما را آرام نمیسازد.
چه خواهد شد؟
۱ – رژیم خشونت بیشتری را در پیش میگیرد و با بیرحمی و جنون بیشتری خواهد کشت. تا هماکنون، رقم قربانیان مردمی در این اعتراضات به بیش از چند صد نفر رسیده است. وقتی بر اساس ویدئوها و فیلم های موجود از بیش از پنجاه نفر سخن میرانیم، یقین بدانیم که بسیاری از قربانیان در اطراف محل اعتراضات خود از کسانی که به اینترنت دسترسی داشته باشند برخوردار نبودهاند. اما این رقم رشد خواهد کرد. آیتاللههای شیعه و سپاهیان انقلاب به گفتهی خودشان نیروهای قهری و بیرحم هستند. ملت ما باید خود را برای تعداد بسی بیش از این کشته و قربانی، آماده سازد. کندن رژیمهای دیکتاتوری خونریز در هیچ جای جهان و تاریخ بدون خونریزی ممکن نشده است.
۲ – حمایتهای صنفی از معترضین آغاز گشته و رو به افزایش خواهند بود. بیگناهی هموطنانی که حرف حق و آزادی را میزنند، سر انجام پزشکان، کاسبان، تاجران، هنرمندان، وکلا، دانشگاهیان، بخشی از نیرویهای انتظامی و کنشگران سیاسی را بدور هم خواهد آورد و از این جنبش حمایت و در جهت تضعیف حکومت اقدامهای مدنی خواهند نمود.
۳ – معترضین در لابلای روزها و شبهای فداکاری و رشادت تاریخیشان – که به نجات ایران از سختترین تنگنای خود خواهد انجامید – به روشها و خطمشیهای مشترکی میرسند و هستههای مبازرهشان متشکلتر و با شعارهای دقیقتر و هماهنگتر شکل خواهند داد تا اینکه در میان این همهمه و فضای دود آلود، رهبریی یا رهبری برای خود برگزینند: كسی که بتواند از سوی آنها حرف بزند و خواستهای آنها را بازگو نماید. امروز اگر میگویند «آخوند باید گم بشه»، چند ماه دیگر خواهند گفت یک جمهوری ایرانی دموکرات و سکولار میخواهیم.
۴ – اپوزیسیون خارج از کشور فشار زیادی خواهد آورد و توجه جهانیان را به تنهایی و حقانیت مردم معترض جلب خواهد کرد. فشار این اپوزیسیون بر سازمانهای غیر دولتی بیشتر خواهد شد تا بر دولتها وظیفه نهند که مواضع ضد حکومت ایران را برگزینند.
۵ – کشور به سمت یک فلج اقتصادی خواهد رفت. ریزش نیروهای مافیای اقتصادی، که «برای دین و آییناش» مال گرد نیاورده و تازه جانماز را هم حاضر هستند بسوزاند که جان خلاص بدر برند، آغاز خواهد شد. بسرعت سرمایهاندوزان و سیاهکاران اقتصادی کشور را ترک خواهند گفت.
۶ – ریزش نیروهای امنیتی خرد و آنهاییکه حرفی برای گفتن در دادگاه در دفاع از خود دارند، همچون موریانه به جان ارگانهای حکومتی و دولتی و سمتهای پایینتر سیاسی خواهد افتاد. اینها شبانه و با نام جعلی کشور را ترک میکنند. با سابقهها و گندههایشان راهی مسکو و کرهشمالی خواهند شد.
۷ – چنانچه فروپاشی رژیم تا اواسط سال ۱۳۹۹ روی ندهد، و درگیریهای خیابانی ادامه یابد، به احتمال زیاد، حکومت، چند شهر کشور را بصورت دژهای محافظت از ملایان و وابستگان حکومتیها تبدیل خواهد کرد. بخشی از مشهد، قم و احتمالا شهرهایی نزدیک مرز آذربایجان و ترکیه را برای اسکان ملایان و وابستگان و خویشاوندان آنها آماده خواهند ساخت و از این مناطق بشدت محافظت خواهند کرد. به احتمال زیاد ایجاد نوار منطقهای را که از مشهد شروع گردد و به سمت شرق کشور تا مرزهای آذربایجان و ارمنستان و ترکیه ادامه یابد، در برنامهریزی مقاومت بلند مدت خود خواهند داشت.
۸ – در این میان نقش کشورهای خارجی و بویژه آمریکا کاملا ناشناخته است. دونالد ترامپ چندین بار سخن پرانده است که این رژیم قابلیت اصلاح و خوب بودن برای مردم ایران را دارد. شاید او بخاطر منافع دراز مدت آمریکا خواهان رژیم چنج در ایران نیست. اما بدون شک با خواست و مبازره مردم ایران، ترامپ دقیقا به دیدگاههای جان بولتون خواهد رسید و ناچار است بازدیدی در نگاهش داشته باشد. ایران از سوی عربستان و اسراییل نیز کاملا نگران است. از سوی این دو کشور هم امکان تنشهایی که رژیم را درگیر سازد کم نیستند.
پایان آنکه، ایران در پر افتخارترین روزهای تاریخ خود بسر میبرد.
تحلیل/نقطه
۱۹ نوامبر ۲۰۱۹