در شبکههای اجتماعی، بویژه توییتر و فیس بوک، پردازش و آلایش عناصر فضای سیاسی ایران بسیار خوب در جریان است. باید برای بهتر ساختن زمینههای امکان بروز رهبری قیام و انقلاب از بین اپوزیسیون خارج از کشور، کاربران این شبکهها بسرعت برای کشاندن فضای بحثهای سیاسی بسوی اتخاذ راهکارهای لازم و رهبر، ساز و کار جدید داشته باشند.
نمیدانم کدام یک از ما در شرایطی قرار گرفتهایم که بخواهیم طرفین یک درگیری خشن را از هم جدا کنیم. این اقدام همیشه همراه با ریسک بالاست. بسیار باید هشیار بود و از توان جسمی خود نیز خبر داشت. تردید در یک لحظه میمیرد و وارد کار میشویم. از همه چیز بدتر آن است که خود نیز ندانسته موجب خشونت بیشتر شویم.
فضای یک درگیری فیزیکی بین چند نفر را که برای جداکردن آنها به میانشان میرویم، میتوان به درگیری بین دو گروه، درگیریهای مستمر گروههای مسلح و حتی درگیریهای جدلگونه و کلامی میدانهای سیاسی فرا رساند. فضاهای مشوش و با اشباع از جرقههای درگیری، هرگز به سود مردم در میدان مبارزه نیست.
در فضای مسائل سیاسی ایران، تنش، سالهاست که بسیار بالاست. اختلافات عمیق تاریخی، وابستگیهای اردویی و ایدئولوژیک، کج اندیشیها، وابستگی به قدرت نامشروع رژیم ملایان و جیرهخواری از ثروت جمهوری اسلامی همه با هم دست بدست داده و عمر این جرثومه کثیف بر تاریخ سیاسی دنیا، جمهوری اسلامی ایران را بلند ساختهاند. افسوس که در سالهای سیاه میهن پس از انقلاب سال ۵۷، از جمله تحت تاثیر سیاستهای روانپریشان حاکم بر ایران، جهان بسوی یک موج همهگیر و بزرگ افراطگرایی در حرکت است و انکار این اندوه ناشدنی است. در میان این امواج خروشان، آنکه سستی کرده و آنکه اشتباهی مرتکب نشده است با هم غرق میشوند.
فاجعه آنجایی رخ میدهد که نیروهای مفید و کارآرا ناامید میشوند به کناری میروند و به نوعی دیگران را مستحق قربانی شدن و دیدن نتیجهی بد اعمال خود میبینند. نگاهی که امروز، جهان به درگیری فلسطینیها و اسراییلیها دارد دقیقا از این نوع است. لذت فراوانی که جمهوری اسلامی ِ علی خامنهای از این خستگی جهان و صلحدوستان میبرد مرز نمی شناسد. چه خندههایی کریه و زشت و چه احساس پیروزی سنگینی که پس از هر درگیری خونبار در غزه به سران جمهوری اسلامی دست نمیدهد.
نیاز قیام مردم به سازماندهنده
گذر زمان نشان داده است که اگر چه جهان ما را «اسلامیستها و کاپیتالیستها و استالینیستها» به سوی یک سقوط بزرگ میبرند، باز هم تعقل و ادراک انسانی که کاهش رنج انسانها را مبدا هستی و حرکت و مقصد خود میشناسد، هنوز فرصت کار دارد. ایران بسوی بحرانهای سخت میرود. آنگونه که عراق میرود، و لبنان و یمن و بخش بزرگی از خاورمیانه باید روزهای سختی را تا چند دههی دیگر منتظر باشند. بی تحریمها و با تحریمهای آمریکا، ایران را بلایا و بحرانهای سیاسی در انتظار بود. علی خامنهای که بی شک تاجگذار این هبوط دردناک وطن است، سرانجام بی واسطه به میدان آمده است. میخواهد خود قهرمان بماند. گاهی با مکر و تهدید، و برای اولین بار با «بخشش»، خود را مزخرف (آرایش) نمود. اما، از خطاها و جنایات خود نمیتواند مبری شود.
اینکه اکثریت مردم ایران در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی، دارای رهبری برای هدایت و نمایندگی آنها خواهند شد، امری است که انکار آن خلاف عقل است. یا کسی از سوی مردم با علی خامنهای و یا جانشین این پیرمرد به گفتگو مینشیند و یا اینکه با سقوط حکومت، مردم کسی را سخنگوی خواستهها و برگزیدهی مشی خود خواهند نمود. اینکه کسی سوار اسب شود (رویای رهبری یک مقام امنیتی در ایران) و با تفنگ و توپ مردم را به حرف شنوی و رضایت برساند، خیال خام است. مردم آن رهبر را، خود انتخاب خواهند نمود. مردم ایران امروز با شعار «رزق و روزی» به خیابان میریزند. اما بسیار در سر دارند. کرامت انسانیشان، آزادی اجتماعیشان، نام کشورشان، هویت ایرانی، پرچمشان، سکولاریسم، دموکراسی، پاکی از این تبعیض سیاه و ایرانی سربلند، خواستههای این مردم هستند. * این خواستهها، با فکر و دست و زبان امنیتیها و بُرخوردههای درون رژیم هرگز تحقق نخواهند یافت. مردم ما انسانی آزاده، ایراندوست، سکولار و تبعیضستیز را خواهانند. این گوی و این میدان!
هرچه با توسعهی قیام مردم روبرو شویم، فارق از این صفتهای سادهاندیشانهای که عدهای مینویسند: «با خشونت، بی خشونت و عدم خشونت!»، و دور از این نسخههای شتابزدهای که تجویز میكنند؛ «مردم اینطوری کنید و آنطوری کنند!»، باید بفهیم که مردم، شرایط میدان این مبارزه را تعیین نمیکنند! بلکه جمهوری اسلامیست که این میدان را میدان جنگ با مردم و یا مذاکره و تمکین در برابر مردم خواهد کرد. در چنین شرایطی، مردم باید دنبال سازماندهندهای باشند. اینکه کدام یک از نیروهای اپوزیسیون خارج ا زکشور در ایران سازماندهی دارد، بحث امروز نیست. مهم این است که این سازماندهنده نمایندهی راستین خواستهای مردم باشد.
رضا پهلوی یکی از، یا قویترین آلترناتیوهای رهبری قیامهای مردمی علیه علی خامنهای است. شواهد حکایت از این دارد که او، همچنان که بارها نشان داده است، فردی است خویشتندار و از بکار بردن زبان تند و تشویش و تفرقزا در اپوزیسیون جدا خودداری کرده است. برای همین هم میبینیم کسانیکه تا همین پارسال مخالف سرسخت او بودند و حتی او را «خائن» مینامیدند **، امروز به طرفداری از او برخواستهاند. زیرا میدانند او به مصاف آنها نخواهد آمد و از آن نجابتی که بدان خود را مزین کرده است، نخواهد کاست. رضا پهلوی تنها با دو طیف تکلیف خود را مشخص کرده است: سازمان مجاهدین خلق ایران و جمهوری اسلامی ایران!
از سوی دیگر، تجارب سخت مبارزه مردم در سوریه، ایراندوستان با وجدان و عاری از تلخی شکست خویشتن را باید به این نکته اشراف بخشیده باشد که برای برونرفت از بحرانهای وسیع و خانمانسوز، وجود یک فرد برای رهبری قیام مردم، نه تنها بد نیست که غنیمتی بزرگ است. بسیار خوشحالم که اعتیاد به نوشتن و شتاب در زودتر نوشتن، فضای سیاسی رسانهها را پر میکند و مردم میتوانند ببینند کدام انتخاب بهترین است و هر کس چه میخواهد.
چه میتوان کرد؟
در شبکههای اجتماعی، بویژه توییتر و فیس بوک، پردازش و آلایش عناصر فضای سیاسی ایران بسیار خوب در جریان است. باید برای بهتر ساختن زمینههای امکان بروز رهبری قیام و انقلاب بعدی، از بیناپوزیسیون خارج از کشور، کاربران این شبکهها بسرعت بسوی کشاندن فضای بحثهای سیاسی بسوی آرامش و امکان تعمق برای اتخاذ راهکارهای لازم ساز و کار داشته باشند.
هواداران رضا پهلوی باید در جهت و تابع از سیاستها و روشها و رفتار شخص او سمت و سوق یابند. همسویی با احساسات خود در میدان مبارزه، اشتباه بزرگی است. از تکرویِ زیانبار میگوید. به بیانی، وقتی خود را ارجح قرار میدهیم معنای رفتار ما این است: کسی را خوب میدانیم، تا با جمهوری اسلامی مبارزه کند، اما ما باز بهتر از او میدانیم چه باید گفت و چه باید کرد!!؛ تناقضی بزرگ، که تا به امروز از اتحاد ایرانیان کاملا جلوگیری کرده است.
توجه به این نکته بسیار مهم است؛ همانگونه که مردم و جوانان شجاع ما در ایران برای پاک ماندن و اثبات باور خود به آرامش در مبارزه، اینبار سنگ تمام گذاشتند و جهان را متقاعد ساختند که: ما آرامشطلبیم اما حکومت ما خشن و جانی است، ما ایرانیان نیز در بیرون از کشور باید با پیروی از رفتار و گفتار نفر اول خود، این حکایت مدنیت خود در برابر بربریت جمهوری اسلامی را راوی باشیم و بمانیم.
طرفداران رضا پهلوی باید سایتهای متشکل ساخته و دور هم جمع شوند. بیرون راندن افرادی که به عمد تند مینویسند و ایجاد تنش مینمایند کار سختی نیست. زبان منطق مخالفان رژیم و طرفداران براندازی رژیم امروز از همیشه بُرَندهتر است. این، کاری مشکلی نیست؛ که چگونه میتوان، در حکم طرفداران یک بدیل بزرگ رهبری قیام علیه جمهوری اسلامی، رفتار نمود، نوشت و سخن گفت! از جمله اینکه دوری از احساسات و مسکوت ماندن در برابر کامنتهایی که به عمد برای برانگیختن خشم دیگران نوشته میشوند، بسیار از اهمیت بالایی برخوردار است.
هواداران راستین رضا پهلوی، و نه نفوذیهایی که با هدف تخریب شخصیت او سالهاست ویروسوار همهجا میلولند، باید در راستای تقویت و باور به او نگاهی تازه به روزهای آتی داشته باشند. باید بتوانند به تصفیه دست بزنند و گروه عظیم خود را دیدبانان صلح، آزادیخواهی و روامداری برای ایران آینده بنمایانند.
* آنوقت صادق زیباکلام از دیوانهای چون احمدینژاد امید «میطلبد».
**و فایلهای صوتی اینگونهها موجود است.
تحلیل/نقطه
۶ دسامبر ۲۰۱۹