چهار سال با ترامپ

اگر جورج بوش پسر، دموکراسی را جایگزین حکومت ایران، که محور شرارت بود، می‌خواست، اگر باراک اوباما اصلاحات را در ایران و امکان تولد حکومتی قانونمند و مردمی را از دل نظام ولی فقیه ممکن می‌دید، اما ترامپ، واقع‌بینانه‌تر به حکومت ایران نگریست. در دوران ترامپ، از دهان او، مایک پمپئو و کادر اداری دولت ترامپ، بارها سخنان و نقدهای تندی را علیه سران جمهوری اسلامی ایران شنیدیم، که کاملا تازگی داشت و گویی حرف دل همه‌ی مخالفان و اسیران حکومت توتالیتر مذهبی ایران بودند.

اَربابان

در جهان سیاست، برای هر رویداد سیاسی، «بحران»، مقطع و مرحله‌ی بلند سیاسی، همیشه دو پنجره وجود دارد. این پنجره‌ها در کنار هم هستند، بهم چسبیده‌اند، اما به یک اتاق باز نمی‌شوند. هر کدام به اتاق خود باز میشوند و در درون آن اتاق می‌توان مجموعه‌ی گرد آمده از نظرات، دیدگاه‌ها و تحلیل‌های بر درونمایه‌‌ی اتاق را دید. شیرین اینجاست، که گذشت زمان، بر ارزش و غنی این اتاق‌ها می‌افزاید و یا از آن می‌كاهد. و، نسل‌های پس از دوران زنده‌ی آن رویداد، بهتر از پیشینیان می‌توانند با نقد‌ها و تحلیل‌ها و «دستاوردهای» آن رویداد (سیاست) آشنا شوند. یکی از این اتاق‌ها اندوده از صداها و افکار «اَربابان» است: اربابان رسانه‌ها، سرمایه‌ها، روابط، هموندی‌ها، خویشاوندی‌ها و ارد‌وهای سیاسی. اربابان، پیش از هر مهمی، در تلاش هستند تا افکار عوام را به این اتاق پر زرق و برق، گرم و سرگرم‌کننده جلب و شکار کنند. اتاق دیگر، سرد و کم نور است. صداهای زیادی در آن نیست! اما افکار متقن و مجربی در آن ریشه دوانیده اند. اربابان را میلی به این اتاق نیست. اَربابان، این همسایه همتا را، دشمن خود می‌‌دانند و می انگارند. 

این دو اتاق، در زیر هیبت سنگین تاریخ، در کنار هم بودن را مجبورند. بی آنکه جرات  گستاخی به تاریخ و هیبت آرام او را داشته باشند، در کنار هم می‌مانند. زمان، رنگ و روی اتاق اربابان را به فرسودگی گرفتار می‌سازد. اما اتاق دیگر، آرام و شکیبا پر نور‌تر، گرم‌تر و زیباتر می‌گردد. گذر زمان و دهه‌ها، مردمی را در پس پنجره آن گرد می‌آورد تا به آرامی، نه با شور و هیجان، تامل کرده و به «تفکر» ‌بپردازند. 

ترامپ

«چهار سال» دوران دانالد ترامپ، به پایان رسید. مردی که دشنام‌ها و انتقادهایی بیش از هر یک از دیکتاتورهای تاریخ شنید. درهای رسانه‌های آمریکایی زیادی/شاید همه بر او بسته شدند. آخرین نطق‌های او در هفته‌های گذشته، در کمتر رسانه‌ی آمریکایی انعکاس یافت. توطئه‌های فراوانی علیه او چیده و یا اجرا شد. «تحصیلکرده‌های» جهان و آمریکا بر او تاختند. کارشناسان آمریکایی و اروپایی فراوانی بر او نقد گستراندند. زنان بسیاری، بخاطر تعرض به مقام و بدن زن، از او شکایت کردند. سیاهان فراوانی او را یک راسیست تمام عیار دانستند. مهاجران بسیاری از او سمبل یک آمریکایی ضد خارجی ساختند .وان‌من‌شوهای آمریکایی او را از بهترین سوژه‌های سیاسی برای بازارگرمی برنامه‌هایشان دیدند. بخش عظیم رسانه‌های اروپایی، در راستای نقد و مسخره کردن رفتار، سخنان و افکار او اخبار را بطور روزانه انتشار دادند. سران اروپا، با هم و تک تک او را مورد نقدهای شدید قرار دادند و سیاست‌های او را به کرات شماتت کرده و نادرست خواندند. گسترش و حتی تولید ویروس کرونا را به او نسبت دادند و او را در کنترل ویروس کرونا «مقصر اصلی» در آمریکا دانستند. رسانه‌های خاورمیانه و از جمله ایران از او شخصیتی چون «ژوکر» فیلم «خفاش» ساختند و با رضایت کف گرگی‌هایشان را بهم کوبیدند. جهانی، علیه او، چهار سال خیمه زده بود. از ترامپ، شاید بیشتر از هر یک دیکتاتور‌های «تاریخ» انتقاد شد. 

دونالد ترامپ، که تنها آمده بود و تنها خود را کاندید کرده بود و حتی نامزد حزب‌اش، حزب جمهوریخواه نبود و توانست کرسی ریاست جمهوری آمریکا را بدست آورد، مسخره شد، نقد شد، مورد انزجار قرار گرفت. 

دونالد ترامپ، گویی تنها یک چیز قابل تامل و «احترام» در طول دوران ریاست‌اش با خود همراه داشت. اما آن چیز، بخاطر اینکه، او «بد» بود، «صوری» تلقی می‌شد؛ ده‌ها میلیون رای طرفداران او را در شروع و در پایان دوره‌ی اول ریاست جمهوری‌اش نمی‌توان انکار کرد. البته اگر «مخالفان» فراوان او، برای رای طرفداران او احترامی قائل باشند! اگر برای رای بیش از هفتاد میلیون آمریکایی! (چیزی که بیش ازتعداد رای همه‌ی دارندگان حق رای در ایران است!) احترامی قائل باشند. او با کشاندن طرفدارانش به جلوی کنگره، با هدف به نمایش گذاشتن نظر طرفدارانش در برابر کنگره، و نه  با هدف به بهم ریختن نظم شمارش و اعلام نتایج آرای الکترال، آمریکا را با یک حرکت شورشی روبرو کرد. عده‌ای تندرو و افراطی، که به درون صفوف تظاهرات رخنه کرده بودند، بسیار زشت و ناشیانه به درون ساختمان کنگره هجوم بردند و صحنه‌‌های چندش‌آوری را به رسانه‌ها سپردند. ترامپ این خشونت و تهاجم را محکوم کرد. سپس اعلام کرد که در بیستم ژانویه ۲۰۲۱ میلادی، کاخ ریاست جمهوری، به رییس جمهور جدید، جو بایدن، سپرده خواهد شد، اما در مراسم تحلیف شرکت نخواهد کرد. 

چرایی این همه انتقاد

ترامپ بد بود! چرا؟ زیرا رییس جمهور «ایالات متحده‌ی آمریکا» نمی‌تواند و حق ندارد آنگونه که او گفت و رفتار کرد، بگوید و رفتار کند. زیرا، ایالات متحدی‌ آمریکا اگر نه مهد، اما از بزرگترین دموکراسی‌های جهان است – سیستم‌هایی که به رای مردم احترام می‌گذارند – به آزادی رسانه‌ها و استقلال رسانه‌ها احترام می‌گذارند – به حقوق بشر پایبندند – به استقلال و قدرت نیروی قوه‌ی دادگستری کشور گردن می‌نهند. آری، رییس جمهوری چون ترامپ، که تربیت حزبی و سیاسی درون حزب را ندیده بود، اشتباهات «متفاوتی» را از جایگاه مقام ریاست جمهوری آمریکا نشان داد. 

ترامپ بدترین زمان ما بود! زیرا رییس جمهور آمریکا حق ندارد مثل ولادیمیر پوتین باشد. حق ندارد مثل شی جین پینگ باشد. حق ندارد مثل حسن روحانی باشد. او باید نماینده و سمبل کشور ایالات متحده‌ی آمریکا، نه روسیه و چین و ایران، باشد. او، نماینده‌ی کشوری است که صدها مسئولیت بزرگ بر دوش آنست و زیر ذره‌بین ناقدان و نقدپذیر است. اگر دوستان چپ هموطن، سایت «پیک نت» در مزمت رفتار و گفتار و سیاست‌های ولادیمیر پوتین دهان به سخن نگشایند، این امری کاملا «طبیعی»ست! از دید خودشان منطقی هم هست! اما در ازای هر گفته، هر نظر، هر سیاست و هر رفتار رییس جمهور آمریکا، اینبار دونالد ترامپ، هرگز سکوت نمی‌باید و  نخواهند کرد! 

اما براستی، دونالد ترامپ اینقدر بد بود؟! آیا دفتر داوری‌های تاریخ درباره ی او بسته شد؟ آیا نظریه‌پردازان دانشمند، هنرمندان، سیاستمداران، صاف و شسته‌های کشورهای اروپایی و بویژه رسانه‌ها، منزه باقی خواهند ماند؟ و او بازنده‌ی بزرگ است؟ آیا حجم انتقادات از او، و بویژه حجم حملات رسانه‌ها علیه او، کار را تمام کرد؟ یادم است که سن کمی داشتم و می‌دیدم همین طیف‌های بالا که برشمردم، چه بر سر ریچارد نیکسون، رییس جمهور جنگ با ویتنام، آوردند. نیکسون عامل یکی از پر قربانی‌ترین جنگ‌های تاریخ بشری بود. میلیون ویتنامی‌ها و ۶۰ هزار سرباز آمریکایی تلفات این جنگ بودند. بعد‌ها کتابی از او خواندم. ژرفنای نگاه سیاسی او قابل تحسین بود. و روزی که او را به خاک سپردند، برای اکثریت آمریکایی‌ها، و در کنار چهره‌ی ناراضی و طلبکار «کارشناسان چپ»، در مقام یکی از بزرگترین و والاترین روسای جمهور آمریکا جای داشت. قضاوت‌ها علیه او در چند دهه ورق خورد. 

در جهان دموکراسی، قهرمان شدن کار معمول و سکه‌‌بازاری نیست. قهرمان شدن کار آسانی نیست. بر‌خلاف جهان سوم و دیکتاتوری‌ها، که قهرمانان زیادی می‌سازند و حتی «مجنون سیاسی» را در جایگاه قهرمان می‌نشانند، در جهان دموکراسی اینگونه روی نمی‌دهد، یا اگر دهد بسیار نادر و درونش نقد، محسوب است. برای مثال، ناپلئون بناپارت، که یکی از قهرمانان فرهنگ غرب است، با نقد‌های بسیاری روبرو و هنوز پا برجاست. او بی‌شک از بنیانگذاران اروپای مدرن و حتی سیستم رفاه اجتماعی در اروپا است. اما از نقد مبری نمانده است. جهان دموکراسی متفاوت است. ** نمی‌خواهم بگویم که ترامپ، همچون نیکسون و یا برای عده‌ای قهرمان است و یا خواهد شد، اما، آیا، نقش «رسانه‌ها» و اتخاذ مواضع «منفعت محور» سیاستمداران ِ علیه ترامپ، در آینده نقدی تازه خواهد خورد؟ ما هم، نقطه هم، در برابر هجمه‌ی خروشناک و عظیم کارشناسان و اندیشمندان و «رسانه‌ها»، گردنی باریک‌تر از مو داریم، و با جسارتی دیوانه‌‌وشانه، تنها پرسش‌ها را مطرح می‌کنیم!

جنگ خوب!

ترامپ در دامان جنگی نوبنیاد قرار گرفت. جنگ چین با تمام دنیا (البته اربابان، این تئوری توطئه را مضحک می‌خوانند) که از راه ویروسی عجیب، و مهاجم به همه‌ی اندام‌های انسان، به جهان آتش زد. اگر در جنگ ویتنام ۶۰ هزار سرباز آمریکایی مردند، با ویروس کرونا، بیش از ۲۰۰ هزار غیر نظامی آمریکایی جان سپردند. کرونا، جهان را به درون جنگی تازه فرو برد. جنگی که از لبخند رییس جمهور چین و شادی و جشن‌های مردم چین نکاست. احساس گناهی هم نشد. رسانه‌های چینی هم که با اربابان متفاوتی سر و کار دارند، به انتقاد از حکومت‌شان نپرداختند. در چین، دو اتاق نیست. یک اتاق هست. 

در آمریکا، کرونا، برنامه‌های توسعه‌ی اقتصادی غیر قابل انکار و بی‌نظیر دونالد ترامپ را نیمه‌کاره و نا‌تمام گذاشت. مدیریت بحران کرونا دولت را به چالش کشید. سطح انتقادات و دلخوری‌ها از ترامپ، به میدان جدیدی وارد شد. لفاظی‌های کمپین‌های انتخاباتی کاملا تنور داغی را برافروختند. سیاست‌های اقتصادی ترامپ علیه چین، در ظاهر، شکست خوردند. 

این جنگ، که از آن دفاع هم شد، و بسیاری آنرا عمدی و از سوی چین «خوب» ندانستند، جهان پس از خود را تغییر داد. نگاه به اقتصاد، کار، کاریابی و تولید، دگرگونی بزرگی را درگیر است و شاید تا مدت‌ها از آن رهایی نیابد. نمی‌توان گفت که تاثیرات جنگ کرونا با بشر، پایدار خواهند ماند و یا نه، اما می‌توان به یقین گفت که نگاه به مسائل جهانی، هم در سطوح کارشناسی و هم در سطوح داوری‌‌های عوام، تغییر کرد. 

ترامپ سرفصل‌های دکترین سیاسی‌اش را به میدان کشاند و جسورانه و «علنی»، با شکل، کلام و رفتار متفاوتی به داوری همگان قرار داد. چین، کره شمالی، ایران، ناتو، پدیده‌ی مهاجرت در آمریکا و بازسازی اقتصاد آمریکا سر فصل‌های سیاسی ترامپ بودند. او این‌ها را چالش‌ها، رقیب‌ها و دشمنان آمریکای فردا می‌دانست. چالش‌های بزرگی که کمترین رییس جمهور آمریکا با این صراحت و شفافیت جرات رویارویی با آنها را دارد. او جنگی بزرگ را آغاز کرد. برنده و بازنده‌ی این جنگ کیست، زمان پاسخگو خواهد بود!

ایران و ترامپ

ترامپ برای ایرانیان نامی ماندگار در حافظه‌ها و تاریخ ایران خواهد ماند. او در بین ایرانیان، کاملا دو اردو؛ اردوی موافقان و مخالفان، را از آن خود ساخت. دسته‌ای که او را در وجهه‌ی سیاست او در قبال جمهوری اسلامی ایران تایید می‌نمودند، و دسته‌ای که طرفدار دوام عمر( و از جمله اصلاحات) جمهوری اسلامی ایران بودند. دسته‌ای که تحریم را ابزار مناسبی برای رویارویی حکومت ایران با بحران و نزدیک شدن به پرتگاه می‌دیدند و دسته‌ای که تحریم‌ها را تنها فشار بر مردم عادی بر می‌شمردند. ترامپ یکصدا از روز اول تا پایان گفت که خواهان مذاکره با جمهوری اسلامی است و قصد براندازی رژیم را ندارد. این روش و نظر بر بسیاری از مخالفان، طرفداران براندازی رژیم جمهوری اسلامی، شیرین نامد و ناید. اما، هیچکس نمی‌تواند انکار کند، که ترامپ با واقع‌بینی و شهامت بر این نظر خود ایستاد که حکومت ایران، اسباب بی‌ثباتی و بازدارنده‌ی روند توسعه و دموکراسی در منطقه و کشورهای همسایه ایران است. او هرگز خود را با مردم ایران، رو در رو نکرد. به بیانی ناگفته، سرنوشت حکومت ایران را به مردم ایران سپرد و قصد دخالت در بافت سیاسی ایران را دست‌کم در ۴ ساله‌ی اول ریاست‌اش هدف نشمرد. بلکه با تایید مداوم، ایران را مخرب بزرگی در مقابله با امنیت منطقه، خاورمیانه و جهان دانست. بارها گفت که مردم ایران استحقاق حکومت بهتر و دموکراسی را دارند. اما ادعای صدور دموکراسی به ایران را نکرد. ترامپ گفت که قدم اول خشکاندن درخت تنومند ثروت، وعده‌ها و ایدئولوژی حکومت جمهوری اسلامی است. اگر جورج بوش پسر، دموکراسی را جایگزین حکومت ایران که محور شرارت بود می‌خواست، اگر باراک اوباما اصلاحات را در ایران و امکان تولد حکومتی قانونمند و مردمی را از دل نظام ولی فقیه ممکن می‌دید، اما ترامپ، واقع‌بینانه‌تر به حکومت ایران نگریست. در دوران ترامپ، از دهان او، مایک پمپئو و کادر اداری دولت ترامپ، بارها سخنان و نقدهای تندی را علیه سران جمهوری اسلامی ایران شنیدیم، که کاملا تازگی داشت و گویی حرف دل همه‌ی مخالفان و اسیران این حکومت توتالیتر مذهبی استبدادی بودند. 

ایران، پس از ترامپ چه خواهد کرد و چه خواهد شد، همچنان پرسش بی پاسخی‌ست. ولی امروز، شرایط حکومت ایران با چهار سال و یک هفته‌ی پیش یکی نیست و رژیم در بحران‌ها و وجهه‌ی سیاسی بسیار بدتری روزگار می‌گذراند. اگر رییس جمهوری چون باراک اوباما و یا هلاری کلینتون سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ میلادی را در کاخ سفید ساکن بودند، هرگز شرایط  رژیم ملایان اینچنین که هست، نبود. باز زهی آفرین به فائزه هاشمی که امروز گفته بود که امید به پیروزی ترامپ داشت تا بلکه رژیم ایران، تحت فشارها مجبور به قبول دگرگونی شود. ما را امیدی به برونمرزی‌ها – نه همه – نیست که نیست. 

نقطه

۹ ژانویه ۲۰۲۱

** با جهان ایران ما تفاوت دارد. جهان ایران، از زمان انقلاب سال ۵۷ تاکنون، ده‌ها قهرمان را بر در و دیوار، کتب درسی، مقبره‌ها و روزهای تقویم ما نشانده است که آخرین آنها قاسم سلیمانی و فخری‌زاده هستند.