
امروز مردم سوییس دربارهی قانون منع استفاده از رویبند زنان یا همان برقع به پای صندوقهای رای میروند. اگر قانون تصویب شود، سوییس یازدهمین کشور اروپاییست که در این باره رای مثبت میدهد. تاکنون در ده کشور اروپا استفاده از رویبند ممنوع شده است. آنچه دربارهی این قوانین از اهمیت زیادی برخوردار است، این نیست که زنان رویبند بزنند یا نزنند، در پس رویبند تروریستها تردد بکنند یا نکنند، مسئله اصلی اینها نیستند. بلکه پیامی محکم به مسلمانان ساکن این کشورها و جهان است که: «مقدسات شما، مقدسات همه نیست!».
برای اینکه این قانون به مجلس برود و مورد رای قرار گیرد، امضای ۱۰۰ هزار سوییسی در پشت این قانون قرار گرفته است. این قانون چه میگوید؟ میگوید استفاده از رویبند در مکانهای عمومی کشور ممنوع است. البته که در مساجد و خانهها و فضاهای خصوصی استفاده از رویبند مجاز است! در مواردی چون استفاده از ماسک تنفسی نیز پوشاندن صورت، کاری مجاز است. طبق آگاهیهای دولت سوییس از این امر، در سراسر کشور تعداد بسیار کمی از زنان ساکن سوییس از رویبند (برقع) استفاده میکنند و این پوشش بیشتر در بین توریستها رایج است. تاکنون در بخشهایی از سوییس این قانون به اجرا گذاشته شده است. طبق نظرسنجیها، تعداد مخالفین و موافقین این قانون با هم برابرند و چنانچه این قانون تصویب نشود، آنگاه قانون بعدی برای تصویب به میان خواهد آمد. قانونی که زن دارای رویبند را مجبور میسازد چهرهی خود را برای مامورین آشکار نماید و اگر زن از این دستور سرپیچی نماید، در حدود ۱۰ هزار دلار جریمه خواهد شد. در کنار این قانون، امروز مردم سوییس به دو قانون دیگر، بکار گیری هویت الترونیکی افراد و تجارت سوییس با اندونزی نیز رای میدهند.
موافقان سرسخت این قانون از جمله حزب «اس وی پی» با صراحت گفتهاند که این رسم و سنت، هم جایگاه زنان در سوییس را مورد حقارت قرار میدهد و هم ساز و کارهای مسلمانان افراطی را حمایت میکند. مخالفان این قانون همانطور که میتوان حدس زد، میگویند این قانون زیرپا گذاشتن آزادی انسانها در انتخاب پوشش خود، نژادپرستانهست و همینطور وجه سکسی دارد. با این همه، حدود ۱۰ سال پیش، فرانسه اولین کشوری بود که این قانون را تصویب کرد و اکنون در ۱۰ کشور اروپایی به اجرا گذاشته شده است.
سختجانی مدرنیته
اما چرا امثال ما ایرانیها، که کشورمان در زیر دست و پای و نعلین و باورهای خشک و قهقرایی مذهبی، سالهای سیاهی را از چهار دهه پیش آغاز کرده است و تاکنون نیز اسیر این دیوانگیها است، باید از تصویب چنین قوانینی دلشاد شویم؟ چرا چنین قوانینی در عمل و در بنیان خود، خلاف دموکراسی و آزادی انسان نیستند؟ چرا با گذر فصلها و سالها و دههها باید با امید و نشاط، منتظر پیشروی اردوهای مدرنیته و عقبنشینی اردوهای سنت و قهقراگرا بود؟
بحث بر سر چیزی است که بسیاری از اروپاییان جوان و ایدهالیست هم آنرا خوب درک نمیکنند؛ تقدس! در تمامی ادیان و آیینهای الهی خاورمیانه، مستحکمترین دژها برای سرکوب و نحیفکردن مخالفین این ادیان و آیینها و مکتبها، مقدسات هستند و بس! به یهودی و مسیحی و مسلمان در هزارهها آموزاندهاند که از مقدسات خود دفاع کن و از آنها کوتاه نیا! به آنها آموزانده اند که برای این مقدسات، با دل فراخ و وجدان شفاف، بکش و نابود کن.
این مقدسات از کجا میآیند؛ نخست از عالم غیب میآیند؛ جهان نادیدنی، یعنی آنجایی که «خدای خاورمیانه» (یا خدای بلدالامین) و سپاه و خدمهی این خدا در آن قرار دارند. از آن عالم، تمامی امور این عالم، عالم مشهود و دیدنی ما انسانها، زیر نظر است، هدایت میشود و هزاران پیامبر نیز، برای اجرای این امر هدایت، به عالم مادی ما انسانها روانه شدهاند.
تقدسزدایی
این عالم غیب، یا جهان نادیدنی، مقدس است! یعنی چه، مقدس یعنی چه؟ یعنی اینکه؛ این عالم، سراسر پاکی، مبری از خسران، دور از هرگونه فرسایش و فرسودگی، بی نیاز و بی تفاوت به زمان، سرسر نیکی، سراسر زیبایی و بیکاستی و کمبود است. معنی واقعی و برتر، برای زندگی و هستی است. جهان معنوی است؛ معنای برتر و افزون از و برای این جهان مادی و دیدنی ما انسانها است. «معنویست»!
آن جهان، غیب است، و بحث دربارهَی آن را، سالهاست که مخالفان و موافقان آن رها کردهاند. زیرا نبود «منطق مشترک» و عدم دستیابی به «روش تحلیل جامع»، هزاران سال است که این دو اردو را در برابر هم «کور و کر و لال» نگاه داشته است. هر یک آن دیگری را «ناتوان» از درک واقعیت و حقیقت میبیند.**
مشکل آنجایی بروز کرده است و میکند، که از آن جهان پاک و مقدس نادیدنی، چیزهایی به این جهان ما وارد و یا به بیانی نهاده میشوند که «مقدس» هستند. از جمله کتب دینی، پیامبران، یاران این پیامبران، مسیر انتقال ژن این پیامبران در انسانها، آداب زندگی پیامبران و یاران و سلالهی آنها و سنتهایی که در جوامع تابع این ادیان و پیامبران رایج شدهاند، مکانهای مذهبی، مجسمههای مذهبی، بناهای مذهبی، کلرژی یا کارشناسانی که در امور دین از آن جهان غیب ادراک دقیقی دارند و در درازای عمر این کرهی خاکی راهنمای بشر هستند و از این دست فراوان هستند. خلاصه اینکه، این لیست پایانی ندارد و از جمله میرسد تا آنجاییکه «برقع»« و ختنهی دختران» نیز امر مقدس محسوب میگردد.
این پارادایم، زندگی انسانها در کنار یکدیگر را هزاران سال است که سخت و ترسناک کرده است. آنهاییکه به این مقدسات باور ندارند، مجبورند به این مقدسات احترام بگذارند. قبل از ظهور دوران مدرنیسم و طلیعههای امانیسم و سکولاریسم، داغ و درفش و شکنجه بهترین زبانی بود که راهیان و مومنان به آن جهان غیب، نشان دیگر آدمیان دادند. مسیح را به صلیب کشاندند که مقدسات یهود را سخره گفت، و پیروان مسیح در طول ۷۰۰ سال میلیونها انسان را با سختترین شکنجهها، بدست توانای کلیسا، آگاه ساختند که با مقدسات مسیحیت شوخی نمیتوان کرد. اسلام عزیز هم که دارای تاریخ زنده، در و از ذهن تک تک ما ایرانیان، هست و خوب میدانیم چطور در اسلام، با تقدسشکنان برخورد میشود.
آنجاییکه اروپایی ایدهآلیست، سرنخ را گم میكند، همینجاست. او نمیداند که برقع مقدس است. تنها یک آداب پوششی نیست. او نمیداند در ذهن منجمد مومن، نخست «ناموس» او را مقدس خواندهاند! یعنی اینکه، «آن زن راه میرود. آن زن، زن است. آن زن، زن تو، عیال تو میشود، از آن پس، آن زن، مقدس است!!» ناموس مقدس است: ناموس مسلمان مقدس است؛ پاک، بی عیب، دور از فرسودگی، دور از خسران، زیبا، دور از کاستی و زشتی، ابدی، معنی برتر از «زن» است! ببینید! به لطف برادران (مردان) خدا، یا همین ملاها و مفتیها، از خدا و کتاب و پیامبر تا به کجا رسیدهایم که ناموس ما مقدس است و چشم غریبهی نامحرم گناهفکر بر چهرهی آن بیافتد، امر گناه است. این را اینجا بیان کنیم، که گزارهها و اضافهگوییهای از این دست که مثلا «در خود قرآن هم به این رویبند تاکید نشده است»، هیچ کمکی به کاهش وقاحت مسئله نمیکند. زیرا، وقتی شما از جهان غیب، مقدساتی را به این جهان آوردی و در کالبد و شکل چیزهای این جهان مادی، آنها را مقدس گرداندی، آنوقت دیگر نمیتوانی مرز تقدس را در لای دست و پای حضرتش نگاه داری و کار از دست میرود. افول و سقوط مفاهیم تقدسی تا بدانجایی که برقع و ختنهی فرزند دختر، تحت هر توجیه دینی، فرهنگی، قومی و تاریخی هم که باشد، وجود عینی دارد و سالهاست بر ذهن انسانها فرمان میراند. و از همین زاویهی دید است که باید گفت؛ این هم، بخش مسلمی از «سختجانی اسلام» است که فیلسوف خاکستریاش فرمود.
باری، کرانه بگیریم؛ تقدس نمیتواند هرگز جایی در اندیشهی انسان عقلگرا داشته باشد. هیچ چیزی در این دنیا و خارج از ذهن انسانها مقدس نیست! حتی خورشید! خاک وطن و کرهی زمین نیز مقدس نیستند. قوانین هم مقدس نیستند. همه چیز در حال دگرگونی است و این دگرگونی نیز مقدس نیست. هیچ چیزی نباید، مقدس باشد و معنایی فرای معنی ماده بیابد. حتی خود ماده نیز مقدس نیست. بسیار خرسند باید باشیم، که با قوانینی مدرن و بشردوستانه، امروزه، به تقدسات کور و سنتهای متهجر «نه» گفته میشود و در مقابل آنها میایستیم.
منبع خبر: AFP
نقطه
۷ مارس ۲۰۲۱
** زمان بحث های کلامی و فلسفی به پایان رسیده است. هرکس که در اردوی مخالفان وجود و لزوم وجود این جهان غیب قرار دارد، کار جدل و بحث بین انسانها را، باید به سه علم، واگذار شده ببیند و این سه علم دارند کار خود را میکنند که عبارت از «فیزیک کوانتوم»، «باستان/زمینشناسی» و «روانشناسی» باشند. هر چه سرمایهگذاری روی این علوم بیشتر شود، و «مغز»های انسانها با دستاوردهای این سه علم آشنا گردند، اردوی باورمندان به «جهان غیب» نحیف و مردنی خواهد شد.