
آب، آغاز و پایان است. دریاچه و رود و تالاب، بسی کمتابتر از آدمیاند. آبزیستهای ایران، که هزاران سال بستر و پذیرای ایرانیان بودهاند، در زیر بیداد زمانه به خشکی میگرایند. یکی پس از دیگری از مبارزه برای زندگی دست میشویند. گویی به از دیگر ایرانیان زبان میفهمند. پیام دستهایی که ایران را به نابودی میکشند، بر پارهآبهای آبزیست ایران رسا و جاری است. آبهای ایران نه اینکه کمتاب باشند، ولی با مرگ خود به سخن آمدهاند تا ایرانی واماندهی سرزمین سوخته نباشد.
در میان انبوه نوشتههای دلتنگیزا و از میان اخبار پریشان، گاهی آنچه میخوانی، تو را به ایست میرساند و در برابر چشمهای ملول خود، رجی از هشدارهای که آنان را ره سپردهای، ردیف میشوند. با خود میگویی: نه توان کاریم هست و نه خیال بیدغدغه! چه باید کرد؟ ما، تک تک فرسوده میشویم و هنوز در آرزوی همگرایی دل خوش میداریم. آبزیستهای ایران نیز یکی پس از دیگری در تنهایی میسوزند تا زمین سوختهی در زیر پاهای بیداد بمانند.
دو خبر در سه روز گذشته، از دهان آنهایی که هنوز دل برای ایران میسوزانند به بیرون تراویده است. رطوبتی از سوی آبزیستهای بیگناه ایران، که زبان این روزگار سخت را میفهمند و با مرگ آرام خود به تک تک ایرانیان پیام میفرستند.
رودخانه قرهآغاج در استان فارس «خشک شده است»
نقطه
۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲