در این روزها، چه باید کرد؟

چه خواهد شد؟ آیا این آخرین خیزش مردم ایران برای رها‌سازی کشور از دست ملایان است؟ آیا این خیزش زمینه‌ساز و بستر خیزش‌های بعدی خواهد بود؟ آیا دولت‌های خارجی با ادامه یافتن این خیزش به کمک مردم ایران خواهند آمد؟ آیا اپوزیسیون خارج کشور قدمی متفاوت در راستای همگرایی و بافتار جدید بر خواهد داشت؟ آیا این اپوزیسیون می‌تواند نقش یا بخشی از رهبریت خیزش‌ها را در دست بگیرد؟ از این پرسش‌ها بدون شک برای بسیاری از ایرانیان

مطرح گشته است. کارشناسان شرایط را با دقت دنبال می‌کنند و نمی‌خواهند با پیش‌بینی اشتباه و خوش‌بینی یا بدبینی، پاسخ بدهند و وجهه خود را آسیب رسانند. ارزیابی‌های غیركارشناسانه نیز در بین دو قطب شگفتی و امید، چشم به این ‌روزها دوخته‌اند. پرسش‌ها همه‌ جا پراکنده‌اند و کنجکاوی‌ها آرام نمی‌نشینند. شاید، بزرگترین پرسش این باشد که «چه باید کرد»؟ در این ‌روز‌ها چه کاری از دست من و تو ساخته است؟ این کار، که هر کسی نقشی در حمایت از این خیزش ایفا کند، مهم‌ترین دغدغه‌ی فکری هر ایرانی که به آزادی ایران از دستان حکومت مخوف جمهوری اسلامی باور دارد، هست و باید باشد. دیگر، این روزها، هر ایرانی آزادیخواه و ایران‌ دوست، به این الزام باور دارد، که جمهوری اسلامی باید فرو ریزد. این روزها، دیگر حتی اصلاح‌طلبان خندق‌كار هم دیگر باوری به نظام ندارند.

این خیزش حتی اگر یک روز بیشتر، اما باید ادامه یابد. آری، این را من خارج‌نشین می‌گویم. منی که در اتاق خود راه میِ‌روم و زمزمه‌ می‌کنم: «خاک بر سرت، که کمکی برای این «جوانان» دلیر نیستی!». اما این خیزش باید ادامه یابد. نمی‌دانم این خیزش به دگرگونی بزرگی در ایران پایان می‌یابد یا نه، اما هر چه بیشتر ادامه یابد، فاصله‌ی ایران با رهایی را کمتر خواهد کرد. رهایی، همان چیزی که مردم ایران، چندین دهه است برای آن امید و از خودگذشتگی و فداکاری نشان داده‌اند. رهایی از دوران سخت و روزگار ناملایمی که جمهوری اسلامی برای مردم ایران رقم زده و موجب شده است. 

ما باید از در و دیوار خود بتراشیم و به حمایت و پشتیبانی از این خیزش مشغول باشیم. مرز بیش از سه میلیون حمایت از هشتگ مهسا امینی یک نمونه از این همت‌های بزرگ است. تظاهرات، تجمع‌ها، فشار به دولت‌های خارجی و نمایندگان مجلس‌ها و وارد ساختن بحث خیزش ایران به رسانه‌های خارجی را نباید از یاد ببریم. هر‌چند که هیچکدام از این اقدامات، خطری را که متوجه جوان ایرانی در میان شورش است کم نمی‌کند، اما دلگرمی او را افزایش می‌دهد؛ اینگونه ما از او سپاسگزاری می‌کنیم. هر یک زن ایرانی که به بریدن گیسوی خود کلیپی می‌سازد، این کار او دلگرم‌کننده و همدردی با مبارزین در خیابان‌های ایران است. هر ترانه‌ای، هر توییتی، هر عکس‌العملی از بهای خود و تاثیر خود برخوردار است. زیرا، مهم‌ترین و برجسته‌ترین تفاوت این خیزش با خیزش‌های پیشین در یک ویژگی آن است:

مردم ایران از بیداد رژیم خشمگینند و برای حضور در خیابان دلیلی جز بیان این خشم ندارند. 

ما، باید، این «خشم» را بها دهیم و محترم شماریم. 

ریزش‌ها 

حتی سلبریتی‌های اپورتونیست هم این روزها در پیام‌شان از این خشم می‌گویند. به زبانی که بدان خو کرده‌اند می‌گویند. اما این خوب است. باید از اینگونه‌ها استقبال کرد. دور شدن از بَدان، و پیوستن به نیکان، هرگز کار کم‌ارزشی نیست و هرگز راه بازگشت به خانه‌ی مردم نباید بسته باشد. از همه ریزش‌ها باید استقبال کرد و آنها را تشویق نمود. فردای روز، همه در برابر دادگاه‌های دادرسای مردم ایران پاسخگو خواهیم بود. دامی که سید محمد خاتمی برای ایران و ایرانی بافت و بر آن نام اصلاحات گذاشت؛ تا رژیم خونخوار و بیرحم سید‌علی خامنه‌ای را تحت کنیه‌ی «نظام» حفظ کند، بسیاری را به طمع و ریاكاری کشاند. بسیاری وطن و مردم دردمند را فراموش کردند. اما امروز اگر به صف ریزشی‌ها بیایند، باید به آنها گفت: بفرمایید و در کنار مردم بنشینید و منتظر باشید!

مدتی پیش نوشتم، که وای به روزی این چند ده میلیون حاشیه‌نشین مستمند به خیابان‌ها آیند و حق‌طلبی کنند. بجاست که از هم‌اکنون، بسیاری به فکر باشند. پس، عقل حکم می‌کند، همه از بی‌تفاوتی به دردمندان و رنج‌بردگان دوری گزینند و به نزدیک مردم آمده، به مبارزه مردم بها و تمکین روا دارند و در کنار مردم بیاستند. 

خیزش پیوسته، شفاف سازی می‌کند

این خیزش، فایده‌ای دیگری هم دارد. در بین فریادها و شعارهای جوانان، بسیاری از کلاف‌های سردرگم اپوزیسیون باز خواهند شد. بسیاری از ادعاهای چندین دهه از میان پاکت بیرون آمده و به دور ریخته خواهند شد. مردم با فریادهای خود، گزینه‌های بعدی خود برای اداره‌ی کشور را برجسته خواهند کرد. آنها می‌گویند چه کسی را می‌خواهند و چه کسی را نمی‌خواهند. این برجسته شدن کس و یا جریان، خود پاسخی برای پرسش دیرینه‌ی در ذهن‌های ما است. چه کسی در بین مردم ایران، برای رهبریت خیزش‌های براندازی، بهترین است و یا خواهد شد. آنگاه ایستادن در برابر خواست این مردم دلیر و فداکار، این زنان شیردل که آینده‌ی سیاسی ایران در دستهای آنان است، جز جنون و خودشیفتگی، چیز دیگری هست؟ مردم ایران این بار، برای بهای بنزین و رای گم شده در خیابانها نیستند. سخن از کرامت انسان ایرانی است. این را، بفهمیم! امیدوارم، که یقین دارم، با شفاف شدن مسائل، بازدید‌ها و پیمان‌های سیاست‌مداران غربی و بویژه آمریکایی در جهت خواست و انتخاب مردم ایران خواهد شد.

چرخش غرب و همت ما 

دیشب در توییتر خواندم که ایلان ماسک لازمات و اسباب راه‌اندازی اینترنت برای ایران را آماده می‌بیند و قول اقدام داده است. البته آنچه در اوکراین شد، در ایران نمی‌‌شود زیرا دولت اوکراین پایگاه‌های اینترنتی را با ماهواره همسو کرد. در ایران مردم باید خود از خدمات اینترنتی استفاده کنند که این کاری دشوار است. اگر ما ایرانیان خارج بتوانیم با کمک ملی خود، ماسک را راضی نگاه داریم که اینترنت مجانی به ایران بدهد، چه کار بزرگی کرده‌ایم. 

سناتورهای آمریکایی که با سیاست‌های گیج و مماشاتی بایدن در تضاد هستند، این روزها و روزهای آینده صدایشان بلند‌تر خواهد شد. باید به آنان نزدیک شد. زمان بیانیه‌ها سر نیامده‌ است. اما زمان بیانیه‌های کسالت‌آور و تکراری قبل، مدت‌هاست که باید به سر می‌رسیده است. زمان نزدیک شدن نیروهای مهم اپوزیسیون، امروز است. در ایران، به سرعت کنشگران سیاسی را به زندان‌ها خواهند برد تا تماس آنها با مردم بریده شود. این مهم بر دوش اپوزیسیون خارج خواهد افتاد. تاریخ در انتظار ماست. 

نقطه

۲۴ سپتامبر ۲۰۲۲