در تواريخ سيستان آمده است:
وقتی که سپاهيان«قُتيبه»(سردارعرب)،سيستان را به خاک وُ خون کشيدند،مردی چنگنواز،در کوی وُ برزنِ شهر – که غرق خون وُ آتش بود-از کشتارها وُ جنايات «قُتيبه» قصّهها میگفت و اشکِ خونين از ديدگانِ آنانی که باز مانده بودند،جاری میساخت و خود نيز، خون میگريست… و آنگاه، بر چنگ به خواندن ادامه دهید «با اينهمه غم… – علی میرفطروس»