
بسیار جالب توجه است که آنچه شاهزاده رضا پهلوی در سن ۲۳ سالگی به عنوان مبناهای نگاه سیاسی؛ به انسان، آزادی، سلامت سیستم سیاسی، تکثرگرایی، گذشت و بخشش بخاطر نجات وطن، روامداری در کار گروهی و استقلال رهبر سیاسی مطرح میکند، هنوز هم، با گذشت بیش از چهار دهه، مورد قبول بخش زیادی از کنشگران سیاسی نیست و همزمان ورد زبان میلیونها کاربر شبکههای اجتماعی است. وقتی به سخنان رهبران سیاسی سازمانها و شخصیتهای سیاسی در همان سال ۱۳۶۲ گوش دهیم، بوضوح میبینیم که این «آزادمنشان» امروز، در آن دیروز، حرفهایی از جنس
حرفهای شاهزاده را ناشدنی و خیالپردازی میدانستهاند؛ تا لشکر انقلاب ضد امپریالیستی از نفس و هیجان اصلاح جهان و خاورمیانه نیافتد. چند تن از حاضران در این جلسه، امروز به جمع ناقدان سفسطهگرای شاهزاده گراییدهاند.
زبان تحلیل دیروز شاهزاده، از دموکراسی و آزادی شهروند، را که با زبان امروز او تفاوت بسیار کمی دارد، آنروز حرف اطرافیان و مشاوران و ایده آلهای ناپختهی شهیار جوان دانستند، و امروز هم این سخنان را ترفند دستیابی به تاج و تخت استبداد میانگارند.
ما ایرانیان را راستی چه میشود؟ توکا نیستانی با کاریکاتورهایش در پی کدام حقیقت موجود، پنهان، و یا آشکار امروزی است اگر برای دیروز نمیکشد؟
درد ما، درمان چیست؟ اینهمه در، که شبها و روزها به بیرون میریزد، درمان چی و کجاست؟
هفتهای میگذرد که همهجا بیانیه و نهیبهای خواص ایرانی در پی اتفاق به بیحرمتی به مزار غلامحسین ساعدی، توپ را هم بیصدا کرده است. نوشتهی ماندگار حاج سید جوادی به خمینی با عنوان «صدای پای فاشیسم» اما اینبار نه به خمینیها که به همهی ایرانیان و بویژه خارجنشینان، تکرار گشته است. اینچنین است؟ هیچ مزار تخریب شدهای، هیچ شخصیت جفا دیدهای، در این سالها با خطر فاشیسم روبرو نبود، و اینک یک کلیپ ویدیوی بی نام و نشان، نقطهی عطف شکیبایی آزادیخواهان و دلسوزان وطن شد تا فاشیسم و آنهم نهفته در اردوی طرفداران شاهزاده را رسوا سازند؟
نقطه
۲۹ دسامبر ۲۰۲۴